گروهی از مردم به طرز عجیب و غیر قابل درکی با علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دشمنی میکنند و کینهی او را به دل دارند! در این فایل صوتی نگاهی واقع بینانه و طنز آمیز به کینهورزی و عداوت ناشناختهی این گروه انداختهایم.
متن پادکست:
سلام
آقا یه نفر هست یه سری حرفهایی تو حوزه علوم اسلامی زده، یه سری مسائلی رو مطرح کرده که واقعا مبتلابه و مورد نیاز جامعه امروز ماست .
حالا یه سوال بپرسم؟
نظرتون در مورد این آقا چیه؟ به نظرتون حقه، باطله ؟ دوسته، دشمنه؟ واقعا موندم، میشه کمکم کنید؟
چی؟ باید حرفاشو مطالعه کنیم؟ نه آقا جان! من حوصلهی خوندن این چیزا رو ندارم. این قدر خودم کار دارم که اصلا وقت این کارا رو ندارم. فقط بگین بالاخره چی کار کنم. حقه یا باطله؟
باور کنید به همین خندهداری و دقیقا به همین حالت عجیب و بیمعنی، کسایی هستن که در حال دشمنی با علامه منصور هاشمی خراسانی هستن.
حاضر نیستن بشینن گفتمان این عالم بزرگوار رو بخونن، هرجا براشون سوالی پیش اومد بپرسن.
اما به سختی دشمنی میکنن، واقعا این حد از غربت و مظلومیت درکش هم برای ما سخته .
اینا قسمتایی از نامه اول ایشونه به مسلمانان جهان:
«ای گروه خردمندان! ای برادران و خواهران مسلمان! با شما دربارهی شما سخن میگویم. آیا سخنم را میشنوید و دل میسپارید یا گوش خود را میگیرید و ره میسپارید؟! به خدا سوگند اگر دشمنِ انسان برای او نامهای بنویسد، او آن را با دقّت میخواند تا بداند که دشمن او برایش چه نوشته است، در حالی که من دوست دلسوز و برادر خیرخواه شما هستم و سزاوارترم تا بدانید برای شما چه نوشتهام.»
یکم فکر کنید لطفا. استدلال ایشون رو گوش کنید.
«اگر سخنی را بشناسید، نشناختن گویندهی آن به شما زیانی نمیرساند، همچنانکه اگر سخنی را نشناسید شناختن گویندهی آن به شما سودی نمیرساند! پس به سخنم گوش بسپارید تا من را بشناسید.»
واقعا درست نیست؟! واقعا حرف دیگهای میمونه؟! چرا نمیشنوید حرف ایشون رو تا ایشون رو بشناسید.
«چراکه انسان در زیر زبانِ خویش پنهان است و کسی شناخته نمیشود تا آنگاه که به سخن در آید.»
شاید شما هم از اون دسته افرادی باشید که میگن ما از این حرفا زیاد شنیدیم. از کسایی که دیگه احساس میکنن راه نجاتی نیست، خسته شدن و کنج عزلت گرفتن.
«من میدانم کسانی که پیش از من بودهاند، سخن، بسیار گفتهاند و شما را رنجاندهاند؛ چراکه بسیاری از سخنان آنان دروغ بوده است و چیزهایی گفتهاند که به آن دانشی نداشتهاند و گروهی از آنان کسانی هستند که شما را نمیخواهند مگر برای خودهایشان و سخن نمیگویند مگر برای فریب. شما را به سوی حقّی فرا میخوانند که خود از آن بیگانهاند و برای شما خیری میخواهند که خود از آن بیبهرهاند! اینان دین را تکیهگاهی برای قدرت و آخرت را دستآویزی برای دنیا کردهاند؛ و گرنه، نه دین را چنانکه باید میشناسند و نه آخرت را چنانکه شاید میخواهند. اکنون من برای شما سخن میگویم، در حالی که نه امید قدرتی و نه طمع دنیایی دارم. یکی هستم از میان شما که مانند شما در زمین ضعیف شمرده میشوم و در پیِ برتری یافتن بر شما یا تباهی انگیختن در زمین نیستم. جز این نمیخواهم که امر به معروف و نهی از منکر کنم، تا خداوند هر که را خواهد بشنواند و هر که را خواهد کر نماید و شما چه میدانید؟! شاید چیزهایی را دگرگون سازد و از روی چیزهایی پرده برگیرد؛ چراکه او بر هر کاری توانا و به هر چیزی داناست.»
بهتره که دیگه من حرفی نزنم. چرا که «در خانه اگر کس است یک حرف بس است!»
سلام علی من اتبع الهدی [۱]
- ۱ . ↑ سوره طه، آیه ۴۷