هم زمان با کشتار مسلمانان یمن توسط رژیم خبیث آل سعود، قتل و غارت مسلمانان میانمار، آوارگی و قتل مسلمانان فلسطین توسط رژیم منحوس صهیونیستی، مسلمانان مظلوم چین نیز توسط دولت کمونیست این کشور تحت فشار و ستم قرار دارند.
بیتردید شنیدن ندای مظلومان، قیام برای حمایت از آنان و رفع ظلم، کاری شایسته و بایسته است که عقل و شرع بدان حکم میکنند. چنانکه خداوند بارها و به انحاء مختلف از وجوب مبارزه با ظلم و عدم سکوت در برابر آن خبر داده است.[۱]
چیزی که قلب هر انسان منصف را به درد میآورد، برخورد سیاسی و هدفمند با ظلم است! یقیناً کشته شدن یک جوان مسلمان در غزّه یا زنان و کودکان در یمن و یا میانمار، کاری بر خلاف عدالت و انسانیت است؛ امّا ظلم و ستم به هر مسلمان و حتّی انسانی دیگر در هر جای دیگری از دنیا نیز همین ویژگی را دارد. لذا اگر قرار است «کشتار مسلمانان و ظلم به ایشان» تقبیح شود و برای توقّف آن اقدامی صورت گیرد، اقتضای عقل و انصاف، تسرّی این اقدام به همهی موارد است.
با این وجود مشاهده میشود که برخورد حکومتها و دولتهای اسلامی با این موضوع یادآور ضربالمثل «یک بام و دو هوا» است! در حالی که وقایع ریز و درشت یمن، غزّه، میانمار و سایر نقاط جهان به صورت مستمر و گسترده توسط رسانههای دولتی برخی کشورهای مسلمان، پوشش داده شده و گاهی بزرگنمایی میشود، با کمال تعجّب، ذکری از ظلم دولت چین به مسلمانان اویغور در هیچ رسانهای به میان نمیآید یا بسیار اندک و سطحی به آن اشاره میشود!
نخستین دلیلی که به ذهن هر انسان عاقل و منصف متبادر میشود این است که این حکومتها به جهت حفظ حمایتهای سیاسی و اقتصادی چین و جلب همکاری دولت مذکور، مصلحت خویش را در سکوت میبینند و از این ظلم آشکار دم نمیزنند یا واکنش قابل توجّهی نشان نمیدهند! این موضوع، مشروعیت و حقّانیت خودخواندهی این حکومتهای به ظاهر اسلامی را به شدّت زیر سؤال میبرد؛ چرا که از ضروریات اسلام، مبارزه با ظلم و فساد و حمایت و یاری رساندن به سایر مسلمان مظلوم است.
اوج فاجعه و بیتفاوتی حکومتهای اسلامی در برابر ظلم به مسلمانان چین آنجا آشکار میشود که در فهرست درخواست ۲۲ کشور جهان از چین جهت پایان دادن به این اوضاع، نام حتی یک کشور مسلمان مشاهده نمیشود[۲] و ناگزیر این واقعیت تلخ را در ذهن مجسّم میسازد که امروز، انسانیت بیشتر از مسلمانی نمود دارد؛ در حالی که مکتب اسلام، کارنامهی کسانی را در خود جای داده که انسانیت، وجدان، شرف و عزّت با وجود آنان معنا مییابد!
چیزی که جای تأسّف بیشتری دارد، رویکرد مسلمانان است؛ چراکه اکثر آنان با تبعیّت و پیروی از حاکمان ظالم خود، به کلّی آموزههای روحبخش و والای مکتب خویش را از یاد بردهاند و تحت مواضع حکومتها، که گاه در فساد و ظلم و گاه در آرامش و رفاه نسبی نمود مییابد، چیزی از اسلام خالص و کامل نمیدانند و مشغول دنیایشان هستند!
اینچنین است که جناب علّامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، در حکمتنامهای، اوضاع کنونی را توصیف مینمایند و هشدار میدهند:
«…دیگر به چیزی جز شکمهاتان نمیاندیشید و برای دینِ خود غصّه نمیخورید؛ دینی که عقاید آن را نمیشناسید و از احکام آن آگاه نیستید. همنشینان جهلاید و همسایگان بیخبری!… مسلمان هستید و نیستید و ایمان دارید و ندارید!… ایمان شما سست و تقواتان اندک شده است. اخلاق شما پست گردیده و گناهانتان فزونی گرفته است… پس اینک با آواز من هنگامی که فریاد میزنم بیدار شوید و با عصای من هنگامی که بر پهلوتان مینوازم به خود آیید؛ و گرنه این غفلت و ناآگاهی مانند آتشی سوزان که زبانههای ترسناکش غرش میکند و دود غلیظش، راه نفس را بر شما میبندد، زندگیتان را فرا میگیرد و روزتان را به شبی تاریک مبدّل میسازد!»[۳]
امید است که مسلمانان جهان، ندای خیرخواهانهی ایشان را بشنوند و درک کنند؛ چراکه فریاد این صدّیق زمانه، دعوت به سوی حکومت خلیفهی خداوند، امام مهدی علیه السلام است که در آن عدالت جهانی برقرار است و به احدی ظلم نمیشود!