متن شبهه: منصور هاشمی خراسانی، شخصیتی موهوم و نام او، نامی مستعار است. یاران او نیز شناخته شده نیستند و آنچه از او نقل میکنند، شبیه به احادیث است.
برای شنیدن پاسخ این شبهه، به فایل صوتی زیر گوش فرا دهید:
متن پاسخ به شبهه:
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام عرض میکنم خدمت همهی خواهران و برادران ارجمند و همهی بزرگوارانی که از این طریق و در قالب این فایل صوتی، صدای بنده رو میشنون. امیدوارم که همگی در صحت و سلامت باشید.
خب، در این جلسهی کوتاه، سعی میکنیم بخشی از شبهاتی که در فضای مجازی هم خیلی مطرح میشه، درمورد حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، مطرح بکنیم و به اونها پاسخ بدیم. ان شاء الله که مورد توجه و استفادهی شما قرار بگیره.
خب، یک نکتهای که آقایان مطرح میکنن، شبههی اولشون که خیلی هم روش تمرکز میکنن و خیلی روش مانور میدن، بحث «هویت» هست. میگن حضرت علامه، ایشون اساساً وجود خارجی نداره، هویت موهوم و مجهولی داره. و نکتهی دوم این هست که میگن نام ایشون، نام مستعار هست اساساً و (نکتهی سوم این هست که میگن) همینطور اسم أتباع و پیروان ایشون هم اسامی ناشناس و نامأنوسی هست و شبیه اسامی قدیم هست. مثلاً احمد بن عبد الرحمن طالقانی یا ابو ابراهیم سمرقندی یا اسمهایی مثل این، که میگن ما نمیشناسیم این جور اسمها رو. و نکتهی چهارم هم اینکه میگن گفتارهای حضرت علامه هم یک حالت غیر عادی داره، حالت نامأنوسی داره و مغایر هست و متفاوت هست با ادبیات محاورهای امروز و شبیه حدیث هست. اون شاکلهاش و نحوهی نقلش و بیان ایشان.
خب، همهی اینها رو به ترتیب و منظم پاسخ میدیم در قالب چهار نکته و چهار مطلب.
نکتهی اول این هست که با کمال تأسف باید بگیم مخالفان و معاندین نهضت مقدّس بازگشت به اسلام از یک عارضهای رنج میبرن؛ واقعاً به یک مشکلی مبتلا هستن و اون هم حاشیهپردازی و عواماندیشی است. یعنی متأسفانه به جای اینکه با یک رویکرد عالمانه و مستدل بیان به اصل مطلب و به اصل حرف بپردازن، تمرکز میکنن و مانور میدن روی حواشی. روی مسائلی که اصلاً وزانت و ارزش علمی نداره، جای بحث علمی نداره. فقط بله، برای جدلی که در کوچه و بازار میشه به درد میخوره. و خب این هم، این رویکرد ناشایست و سخیف هم، بیش از هر چیز حاکی از ضعف علمی اونهاست. ناشی از عجز اونها در مقام استدلال هست. کسی که دستش پر باشه و مجهز باشه به لحاظ علمی و استدلالی، نیازی به مطرح کردن این جور مسائل نداره. این جور حواشی نداره. خصوصاً اینهایی که خیلی هم مانور میدن و تمرکز میکنن، خب به خاطر این هست که از جهات دیگر احساس کمبود میکنن.
ما در روایات هم به کرّات داریم که اهل بیت تأکید میکنن، شما به اصل صحبت بپردازید و کیستی گوینده معیار نیست، ملاک نیست. میفرمایند: «أنظر إلی ما قال ولا تنظر إلی من قال» یا میفرمایند: «لا یُعرَف الحقُ بالرجال ولکنَّ الرجالَ یُعرَفونَ بالحق» حق که با رجال شناخته نمیشه که حالا شما بگی اسمش اگر فلانی بود، حق هست و اگر بهمانی بود، حق نیست. خب پس اهل بیت میفرمایند شما حق رو بشناس، با اون معیارهاش، «تَعرف أهلَه» اهلش رو هم خواهی شناخت. اهل حق رو هم خواهی شناخت. پس در نگاه افراد منصف و افراد عاقل، اون چیزی که اهمیت داره و اون چیزی که موضوعیت داره، حقانیت یا عدم حقانیت گفتمان علامه در میزان عقل و شرعه. یعنی هر کسی که میخواد بفهمه ایشان و سخنانش حق هست یا باطل، باید سخنان و گفتمان ایشون رو در میزان عقل قرار بده، عرضه بکنه به عقل و عرضه بکنه به شرع.
نکتهی بعدی در ذیل همین پاسخ اول، این هست که اینها در حوزهی بحث «هویت» یک تغییر رویه و یک چرخشی انجام دادن که خیلی جالبه! اینها در سالهای ابتدایی خیلی تأکید داشتن و شانتاژ میکردن و میگفتن که اصلاً ایشون وجود خارجی نداره، اصلاً هویتش مشخص نیست، مجهوله، موهومه، وقتی فهمیدن این حرف دیگر برد نداره، این حرف خریداری نداره، و حناشون دیگه رنگی نداره، به صورت ضمنی وجود خارجی حضرت علامه رو تصدیق کردن. گفتن، بله، وجود خارجی داره. ولی ما میشناسیمش. فلان کسه در فلان شهر درس میخونه، نمیدونم در قم درس میخونده، در اصفهان، در شیراز، در مشهد، در تهران … شروع کردن به سناریوسازی و سناریوپردازی و قصهسرایی، و شایعاتی رو از این طرف و اون طرف گرفتن و خلاصه سر هم کردن و داستان ساختن درباره حضرت علامه. پس وجود خارجی ایشون رو امروز خود اینها قبول کردن. همین نکتهی جالبی هست. و البته در حوزهی مسائل هویتی و اون حرفهایی که میزنن، جالب هست که بعضاً در تلهی امنیتی نهضت بازگشت به اسلام هم گرفتار شدن. در واقع در بعضی از آنچه میگویند، دچار اشتباه شدن و به اشتباه افتادن و اون چیزی رو در مورد هویت حضرت علامه میدانند که ما میخواستیم بدانند، درواقع.
خب، حالا تمام این کارهایی که اینها میکنن و تمام حرفهایی که میزنن، به خاطر چیه؟ همهاش به خاطر این هست که اصل گفتمان و پیام محوری ایشون رو تحت الشعاع قرار بدن. یعنی حواس مردم رو از اصل حرف حضرت علامه پرت بکنن. خب این هم کاری هست که اینها دارن انجام میدن و میبینیم که به نتیجه نرسیده است یعنی عملاً خودشون حرف خودشون رو پس گرفتن درباره وجود خارجی، حالا باز دارن یک افسانهسرایی دیگری میکنن، در حوزههای دیگری. (میگن) وجود داره، اما فلان هست، اما بهمان هست، اما وابسته هست، اما اینجایی است، آنجایی است! خب، واضحه که عدم انتشار مشخصات هویتی حضرت علامه، به خاطر ملاحظات امنیتی است و تا زمانی که محدودیتها برطرف بشه و زمینه فراهم بشه، اینها مکتوم و محفوظ میمانه در نزد دفترشون و هر زمان صلاح دیدن، منتشر میکنن. این اصلاً نیازی به این همه شلوغ کاری نداره.
نکتهی دوم، بحث مستعار بودن یا نبوده. من ابتدا این رو عرض بکنم که دفتر حضرت علامه هیچ اصراری نداره که اثبات بکنه که نام ایشون مستعار هست یا نیست. اگر چه همون ابتدا، حول و حوش چهار سال پیش با صداقت تمام و به صورت خیلی شفاف توضیح دادن که بله، احتمال اینکه نام ایشون مستعار باشه هست، این امکان وجود داره. اما احتمال قطعی نیست. ضمن اینکه بر فرض هم که نام ایشون مستعار باشه، زمین به آسمون یا آسمون به زمین نیامده. هیچ اتفاق خاصی نیفتاده. نام مستعار، یا لقب، یا شهرت، یک چیز متداول هست. هم در میان پیشوایان اسلامی بوده، هم در میان علما هست. مثلاً نام شریف پیامبر اکرم به نام «محمّد مصطفی» صلی الله علیه و آله و سلم معروف شده یا «مهدی» که لقب مولای ما امام مهدی علیه السلام هست، خب نام نیست و لقب هست، یا سایر اهل بیت که شما بهتر میدانید. پس در هر صورت، نامها اعتباری است. شما باید ببینید اون کسی که این نام رو یا این لقب رو داره، چه میگه، حرفش چیست و محتوای سخنش چیست. اینها هم جزو همان حاشیهسازیها و حاشیهپردازیها هست.
نکتهی سوم که باید بهش توجه کرد، این کسانی که نقل میکنن فرمایشات حضرت علامه رو، خب یاران و شاگردان ایشون هستن. خیلی واضحه. از میان اهل علم و تقوا و فضیلت هستن و گفتارهای ایشون رو با دقت و با رعایت امانت نقل میکنن و در اختیار دفتر حضرت علامه قرار میدن و دفتر ایشون هم منتشر میکنه. و نکتهای که باید به اون توجه داشت، این نقل مُسند و سلسلهوار که «أخبرنا فلان» یا مثلاً میفرمایند «یکی از یارانمان ما را خبر داد» که فلانی این طور گفت، خب این یک سنت دیرینه و سنت سودمند اسلامی هست. چیز عجیبی نیست. چیز غریب یا تازهای نیست. شما وقتی ملاحظه بکنید در گفتارها و نامههای پیامبر اکرم، اهل بیت طاهرین، صحابه، تابعین، أتباع تابعین و بسیاری از علمای اسلامی، اون چیزی که ازشون نقل شده، به همین شکل هست. به شکل مُسنده. و این نه تنها یک سنت اسلامی، بلکه مطابق با سیرهی عقلا هم هست. یعنی عقلا وقتی میرن پیش یک بزرگی، اولاً سعی میکنن دقیق حرفهاشو برای دیگران نقل بکنن، ثانیاً اگر با واسطه شنیدن، نام اون واسطه رو هم بیارن. یعنی بگن من از فلانی شنیدم که محضر فلان عالم رفته بود، او از یک کس دیگری شنید که اون عالم بزرگوار این طور گفت. خب این، رعایت امانته و دقته و هیچ ایرادی هم نداره. زمین هم به آسمون نیامده! پس، این شکل نقل از حضرت علامه، نمیدونم شبیهسازی و کپیبرداری از روی حدیث نیست. این یک توهمه. این استنان به یک سنت اسلامی است. این رو باید دوستان بیشتر توجه بکنن. خب این هم نکتهی بعدی.
و اینکه میگن که نامهاشون، نامهای عجیب و غریبی است. نه، نامها هم عجیب و غریب نیست. نام آمده و نام پدر مثلاً و منطقهای که بهش تعلق دارن. مثلاً طالقان، یا نمیدونم بلخ، یا خجند، یا هر جای دیگر، یا سمرقند. خب، این طبیعیه. به خاطر ملاحظات امنیتی، نام کامل یا مثلاً اون نام خانوادگی، اون شهرت، اون تخلص، نام کامل به شکل امروزی نیامده تا شناسایی نشن. یک چیز واضحی است، چیز عجیب و غریبی نیست. و اینکه حالا کسی بگه ما اینها رو نمیشناسیم، چطور به أخبارشون اطمینان بکنیم هم پاسخش این هست که اولاً این أخبار، خبر برای اهل زمان هست. خبر محفوف به قرینه هست و خبر محفوف به قرینه هم فارغ از حال راوی، قابل قبوله. خصوصاً با توجه به اینکه این أخبار، قابل راستیآزمایی هم هست. یعنی شما میتوانید استعلام بکنید که این سخن رو حضرت علامه گفته یا نگفته. چون این أخبار داره از پایگاه رسمی اطلاعرسانی ایشون منتشر میشه. و همونطور که شما وقتی میخوای سخن سایر علما رو بدانید، مثلاً یک مرجع تقلیدی است، یک فتوا داره، شما میخوای فتواش رو بدانی، چه میکنی؟ میری به پایگاه رسمیاش مراجعه میکنی، میری به آثارش مراجعه میکنی. خب، این هم پایگاه رسمی ایشون هست که گفتارهای ایشون رو با یک واسطههایی نقل کرده و این عرفاً و طبق سیرهی عقلا حجت هست و هیچ مانعی نداره و ما میتوانیم این أخبار رو قبول کنیم و بهش یقین بکنیم.
و نکتهی آخر هم در مورد گفتارها و نامههای حضرت علامه، من باید صراحتاً این رو اینجا عرض بکنم که این نامهها و گفتارها همانطور که گفته شده و همانطور که نوشته شده، همانطور که از حضرت علامه صادر شده، نقل شده. و اگر کسی ناراحته یا کسی خوشش نمیاد از این شکل صحبت کردن حضرت علامه، خب میتونه سرش رو به یک جایی بزنه!! منتهی اینکه بیاد ایراد بگیره، این قابل قبول نیست. این یک کج سلیقگی است، یک جور ایراد بنی اسرائیلی است. توقعات نا به جاست. خب، بیان حضرت علامه، بله، یک بیان متفاوتی است، یک فصاحت و شیوایی ویژهای داره، یک معنویت خاصی داره، یک به اصطلاح بلاغت و رسایی متفاوتی داره. بله، این یک واقعیتی است که دوست و دشمن دارن به نحوی بهش اقرار میکنن. منتهی این خیلی عجیبه که دوستانی میگن: این شبیه حدیثه، پس باطله! این چه حرفیه! اتفاقاً این عیب نیست، این حُسن ایشونه که سخنان ایشون شبیه هست، و نزدیک هست، قرابت داره با سخن پیامبر اکرم و اهل بیت طاهرین. این حاکی از مطابقت فکر ایشون، و سیرهی ایشون و منش ایشون با سیرهی اهل بیت هست. حاکی از تبعیت و اقتدای ایشون هست به اون پیشوایان اسلامی. این آقایون خواستن یک ایرادی بگیرن، یک اشکالی بتراشن، یک مذمتی بکنن، در حالیکه مدح کردن! شما دارید اعتراف میکنید که اینها شبیه و نزدیک به سخنان اهل بیت هست، سخنان پیامبر هست. خب، پس این نکوهش حاکی از جهل شماست، حاکی از جهل و نادانی کسانی است که این شبهه رو دارن مطرح میکنن و اینکه غیر منطقی رفتار میکنن و حرف میزنن. و این حاکی از غرضورزی و عیبجویی اونهاست. خب، اگر یک گفتاری به شکل مُسند نقل شده، مطابق با سیرهی اسلامی، و صحیح هست، مستدل هست، و شبیه هست به سخن پیامبر اکرم و اهل بیت طاهرین، چه عیبی داره؟! این نهایت، سراسر حُسنه و کسی نمیتونه از این ایراد بگیره، جز با روحیهی مغرضانه و عیبجویانه.
پس اگر بخواهیم عرایضم را جمعبندی کنیم، نکتهی اول این شد که متأسفانه مخالفان و منتقدان، یک مقدار دچار یک عارضهای هستند، دچار مشکلی به نام حاشیهپردازی، شلوغکاری و عواماندیشی هستند و سعی میکنند مردم را از متن فاصله بدهند. حواس مردم را از گفتمان حضرت علامه به این حواشی و به این فروع پرت کنند. نکتهی دوم هم گفتیم که مستعار بودن یا نبودن نام حضرت علامه اصلاً موضوع مهمی نیست که بعضیها خیلی بر روی آن تأکید دارند و بر فرض هم که باشد، مسئلهی متداولی است و احتمال آن را هم پایگاه ایشان قبلاً مطرح کرده است و کشف جدیدی برای آقایان نیست. نکتهی سوم هم گفتیم این نقل مُسند به این شکل، سنت اسلامی است و اسامی یاران حضرت علامه هم به دلیل ملاحظات امنیتی، تنها با ذکر خودشان یا کنیهشان یا محلی که در واقع متعلق به آنجا هستند و اهل آنجا هستند، ذکر شده است. و نکتهی چهارم اینکه در واقع گفتارها و نامههای حضرت علامه یک فصاحتی دارد، یک بلاغتی دارد، و شباهت آن با کلام پیشوایان اسلامی، حاکی از تبعیت و اقتدای ایشان است به آن بزرگواران و حاکی از شباهت روحیه و رویکرد ایشان است به آنها و هیچ عیبی محسوب نمیشود که هیچ، بلکه سراسر حُسن و مزیّت و فضیلت ایشان است.
ان شاء الله که همگی موفق باشید. والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته.
ضمن عرض سلام و ادب و تشکر ویژه بابت زحمات شبانهروزی و روشنگریهای شما اساتید گرانقدر، خواستم بگویم این شیاطینی که با نهضت مقدس بازگشت به اسلام و شخص جناب منصور هاشمی خراسانی عناد دارند، از آنجا که بهرهی علمی چندانی ندارند (که اگر داشتند، چهار دست و پا بر روی برف، به یاری ایشان میشتافتند) و نوعاً وابسته به مراکز امنیتی کشور و تحصیل کرده در حوزههای جهلیه (!) هستند، توان مقابله با گفتمان ایشان را نیز ندارند و به همین خاطر، برای مقابله، چارهای جز عوام فریبی و طرح مغالطاتی چون انکار وجود مبارک ایشان را ندارند.
به در گاه خداوند دعا میکنیم با نصرت خود، این نهضت مقدس و رهبر فرزانهاش را حفظ کند و در آن برکت قرار دهد و ظهور مولایمان مهدی ارواحنا فداه را نزدیک فرماید؛ هر چند حامیان و مریدان سینه چاک حکومت غیر معصوم خوش نداشته باشند.
و علیکم السلام و رحمت الله.
خداوند شما برادر بصیر و فرهیخته را محفوظ بدارد.