«ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ» (نحل/ ۱۲۵)؛ «با حکمت و موعظهی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونهای که بهتر است مجادله نما».
موضوع شبهه:
دعوت به اسلام، نه مذهب!
متن شبهه:
منصور هاشمی خراسانی در کتاب «بازگشت به اسلام» ص۱۳۰ مینویسد: «روشن است که دعوت به سوی حاکمیّت [اهل بیت]، دعوت به سوی هیچ مذهبی شمرده نمیشود، بل دعوت به سوی اسلامی اصیل و کامل است که از اقتضائات قطعی عقلی و شرعی برخاسته و تنها طریق تحقّق حاکمیّت خداوند بر جهان است.» در حالی که اسلام اصیل از مذاهب موجود خارج نیست و در یکی از آنان متعیّن است؛ همچنانکه در روایتی متواتر و مورد اتّفاق مسلمین به نقل از رسول الله صلّی الله علیه و آله و سلّم آمده است: «امّت من، هفتاد و سه فرقه خواهند شد که همگی در دوزخ اند؛ جز یک فرقه».
بنابراین کسی که به سوی یکی از مذاهب موجود دعوت نمیکند، یا به غیر اسلام دعوت میکند و یا به مذهبی جدید دعوت میکند که در این صورت بدعتگذار است؛ زیرا به گفته خود منصور هاشمی خراسانی، امّت از گروه اهل حق خالی نمیماند؛ پس ناگزیر هر مذهب جدیدی باطل است.
پاسخ به شبهه:
آنچه قرآن کریم به رسمیت شناخته، «دین» است و «مذهب» با معنای مصطلح امروز، هیچ جایگاهی در اسلام ندارد؛ همچنانکه خداوند متعال، دین را تنها «اسلام» دانسته و فرموده است: «هرآينه دين در نزد خداوند اسلام است» (آل عمران/ ۱۹) یا در جای دیگر فرموده است: «خداوند دين را براي شما برگزيد پس نميريد مگر در حالي که مسلمان هستيد» (بقرة/ ۱۳۲) با این وصف، دعوت علامه به سوی اسلام و نفی دعوت مذهبی، حاکی از حقّانیت گفتمان ایشان و مطابقت آن با قرآن است.
ادّعا به این که «اسلام اصیل از مذاهب موجود خارج نیست» با استناد به حدیث ۷۳ فرقه، محض مغالطه و مصادره به مطلوب است؛ زیرا:
اوّلاً روایت مذکور، خبری واحد و غیر یقینی است که بیشتر اسناد آن، در نظر اهل حدیث ضعیف شمرده شده است، مگر دو سند منتهی به معاویة بن أبی سفیان و ابو هریره (سنن أبی داود، ج۲، ص۳۹۰) که اهل حدیث آن دو را بدون مقال صحیح دانستهاند و آن دو نیز متّهم به کذب یا نسیان هستند و وثاقتشان ثابت نیست. وانگهی ادّعای تواتر برای این خبر، ادّعایی غیر علمی است؛ زیرا یکی از شروط مهمّ تواتر آن است که راویان متعدّد یک حدیث، وابسته به یکدیگر در یک گروه ذی نفع نباشند؛ در حالی که همهی راویان این حدیث در دوستی با معاویه و دشمنی با علیّ بن ابی طالب اشتراک داشتهاند و با این وصف، به نظر میرسد روایت آن، تنها در زمان حکومت معاویه و با انگیزهی حمایت از او انجام شده باشد.
ثانیاً احادیثی که در منابع اهل حدیث آمده و نقدکننده برایش ادّعای تواتر میکند، مصداق «فرقه ناجیه» را «جماعت مسلمین» و «چیزی که پیامبر و اصحابش بر آن بودند» میشمارد، در حالی که این ادّعا با توجّه به عدم اعتبار نظر اکثریت در قرآن و اختلافات شدید تاریخی میان صحابه، معقول و قابل التزام نیست. اما آنچه در منابع شیعه آمده و «فرقه ناجیه» را «پیروان اهل بیت» شمرده است، روایتی متواتر نیست، بلکه روایتی واحد در منابع متأخّر است که پس از رواج روایت مشهور، برای مقابله با آن سامان داده شده است.
ثالثاً «فرقه» در این روایات، لزوماً به معنای «مذهب مصطلح» در زمان کنونی نیست، اما در هر صورت پیدایش ۷۳ فرقه پس از پیامبر اکرم، ادّعایی خلاف واقع است؛ زیرا با مراجعه به کتب فرقه شناسی متوجّه میشویم که اگر مراد از فرقه مذهب باشد، بسیار کمتر از این تعداد مذهب در میان مسلمانان وجود دارد و اگر مراد از فرقه گروه باشد، بسیار بیشتر از این تعداد گروه در میان مسلمانان وجود دارد و از این رو، کسی قادر به شمردن ۷۳ فرقه در میان آنان نیست و با این وصف، انتساب خبر به پیامبر جدّاً زیر سؤال میرود.
رابعاً: مضمون این حدیث به فرض صحّت، منافاتی با گفتمان حضرت علامه ندارد، بلکه به نحوی آن را تأیید میکند؛ زیرا اشعار بر این دارد که تفرقه و اختلافات مذهبی، عاقبتی جز آتش ندارد و مسلمانان باید نگاههای مذهبی را کنار بگذارند. بنابراین حضرت علامه نه به سوی یکی از مذاهب موجود و نه به سوی مذهبی جدید دعوت میکند، بلکه در همهی عقاید و اعمال خود -بدون تقیّد و تعصّب به یک مذهب خاص- پیرو عقاید و اعمال پیامبر و اهل بیت اوست؛ خصوصاً با توجّه به اینکه هر یک از مذاهب موجود کم یا بیش انحرافاتی پیدا کردهاند و آیینهی تمام نمای اسلام نیستند. به عبارت دیگر، حضرت علامه به سوی مذاهبی عاری از این انحرافات فرا میخواند و لذا شیعه به معنای پیرو اهل بیت پیامبر و سنّی به معنای پیرو سنّت پیامبر را تأیید میکند. (برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به: پایگاه اطّلاع رسانی معظّم له، نقد و بررسی ۱۴)