بازخوانی مبانی اعتقادی؛ جلسه پنجم
موضوع: منکران محبّت خدا
با حضور استاد زکریا
تایم برنامه: ۲۴:۵۱
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمة الله
بزرگواران متاسفانه ما انکارگران ماهری هستیم، توجیه گران خبرهای هستیم؛ برای اینکه از عادات و احساسهامون دست نکشیم، برای اینکه از تنبلی و تقلیدمون درمان نشیم به هر راهی میزنیم.
شاید موضوع جلسهی امروز ما که «انکار حجیت عقل» هست، یکی از اساسیترین و پیشرفته ترین سلاحهای شیطان باشه برای به دام انداختن انسانها. خب زمانی که شما حجیت عقل رو انکار کردید دیگه یک آزادراهی زدی برای شیطان که واردات و صادرات خودش رو انجام بده، بدون هیچ نظارتی! خوب کار خیلی ساده میشه، این اصلا بعید نیست که شیطان در طول تاریخ برنامهریزی کرده باشه همونطور که در مقابل زمینهساز برحق امام مهدی برنامهریزی کرده، شاید صدها سال، عدهای بیان با این هدف اصلی که در مقابل او قد علم کنه در مقابل او مردم رو بیخیال کنه، سالها برنامهریزی کنه، سالها مدعیان دروغین رو تربیت کنه، تا زمانیکه نوبت به «منصور خراسانی» و «امام مهدی» میرسه مردم بگن اینم یه مدعی دیگه است. انکار حجیت عقل هم همین جوری هست. یعنی ممکنه صدها سال شیطان برنامهریزی کنه یک راوی جعلی، یک فرد یهودی وارد عالم اسلام کنه از او صدها روایت نقل بشه، دهها روایت نقل بشه در نسل بعدی طوری تربیت اسلامی رو راه بندازه و جا بندازه که درش حجیت عقل نباشه، اون وقت این آزادراهه قشنگ به جهل و گمراهی ختم میشه.
خب در جلسات پیش گفتیم برای این که فعل شناختن به وقوع بپیونده به معیاری بدیهی و یگانه نیاز داریم. بررسی کردیم از روی گفتمان جناب علامه که این معیار و ملاکها در عقل وجود داره، اما حالا در کمال تعجب میبینیم که این واقعیت منکرانی داره؛ یعنی این که عقل حجت باشه. خب جناب علامه مثل یک جراح که از لایههای بیرونی و از پوست شروع میکنه، ایشون هم برای رسیدن به امروز و معضل امروز ما گروههای بولد و پر اهمیتتری که در تاریخ بودن رو از سطح و از دوردست به عمق بررسی میکنه. خب یه تیتر کتاب میشه عالمان مسیحی، اینها از سده چهارم هجری که مسیح علیه السلام رو در عین اینکه فرزند خدا میدونستن خود خدا میدونستن (!) و در عین اینکه خداوند واحد رو ادعا میکردن میپرستن، میگفتن که خداوند در عین یگانگی سه شخص است: پدر، پسر و روح القدس، خب این مثل این میمونه که شما بگین یک برابر با سه هست و امروز هم همین رو میگن، حالا اگه شما اهل تحقیق دربارهی ادیان باشید حتی کتابهایی در این زمینه تالیف کردند که اثبات تثلیث است و تو همه این کتابها که حتی مثلا یک کتاب قطوری هم در این رابطه دارند، بنده حضور ذهن ندارم به اسمش. اما جالبه که در همهی این مباحث هم عنوان میکنن اینو و میگن که اگه فهمیدی بحث تثلیث رو فبها المراد، نفهمیدی مهم دله! اصلا معقول بودن عقیده رو براش ضروری نمیدونن. همونطور که جناب علامه فرمودند، میگن ایمان یک مسئله قلبیه و نیازی به مطابقتش با عقل نیست، میگن چون نصوص دینی ما فلان چیزو میگه مثلا تثلیث رو میگه چنین اعتقادی ضروریه. این یک حرف مفته! برای اینکه نصوص دینیای که شما بهش استناد میکنید که اصلاً طبق عقیده خودتون کتاب و کلام مستقیم خداوند که نیست، جمع آوری شده از یاران حضرت هست که برخی از آنها شاید با برخی دیگه دچار اختلاف میبودند. بعضی از نسخهها با برخی دیگر کم و زیاد داره، خوب این یک فضای بازه برای یک آزادراهه یک بزرگراهه برای اینکه هر درست و غلطی قاطیش بشه، اینو که نمیشه بگیریم، معیار شناخت قرار بدیم، اینو که نمیتونیم بگیریم معیار عقیدمون قرار بدیم. برخی افراد میگن که خوب حالا عقیده شخصیه، حالا به کسی ضرر نمیزنه، چطور به کسی ضرر نمیزنه؟! هر انسانی محترمه، هر انسانی کرامت داره، هر انسانی رو خداوند برای جایی از نظام هستی مناسب دیده در خلقت او شأن و مرتبه و منزلتی قرار داده، استعدادی قرار داده اونوقت چطور عقیدهی یک فرد مهمنباشه؟! اتفاقاً عقیده یک فرد خیلی مهمه! بماند که عقیدهی یک فرد شاکلهی عمل اون رو تشکیل میده؛ بماند که عمل یک فرد بر عقیدهی فرد دیگر تاثیر میگذاره، این نظام به هم پیوسته و زنجیر واره مگه میشه بگیم مهم دلته ولش کن، نمیخواد عاقلانه زندگی کنی! این رگههاش رو بین مسلمانها هم میبینیم ها، اینی که یک فردی همونطوری خنده دار هست حال نه به اون شدت که مثلاً مسیحیان میگن خداوند در عین اینکه خدا هست، مسیح هم شد بعد مسیح برای گناهان ما، فرزندش رو خدا فدا کرد. در عین اینکه این قضیه پر پیچ و تاب و خنده دار به نظر میرسه برخی از عقاید ما هم خنده داره. مثلاً یک عدهای تصور کردن حضرت امام حسین علیه السلام که به انجام فریضه دینیشون تکلیف شرعیشون اهتمام داشتند و امام بودند در عصر خودشون و بزرگوار و بزرگ مرتبه هستند، جهاد ایشان حرکت ایشون، شهادت ایشون گناه من رو در هزار سال بعد میشوره! این چه توجیهی هست؟! یا برخی از اعمالی که در مصیبت اهل بیت انجام میدیم، مصیبت اهل بیت یک چیزی نیست که مال دهه محرم باشه فقط، مصیبت اهل بیت یه چیزی نیست مال شبای شهادت باشه، مصیبت اهل بیت یک آوارگی و راندگی و بیچارگیه که اتفاقاً درمان اون به دست ماست. اتفاقاً در توان ما هست، اتفاقاً ایجاد ظرفیتهای لازم جهت اتمام این آوارگی و راندگی در دستان ما هست، خدا این رو بر ما تکلیف کرده، مگه میشه تکلیف کنه و ما نتونیم؟! این هست که برخی از اعمال ما هم کم نداره از مسیحیت متاسفانه! حالا جلوتر خواهیم دید در تیتر بعد. اهل حدیث مسلمان رو داریم اینا هم اتفاق سدهی سوم هجری سدهی دوم هجری، دویست سیصد چهارصد سالی که میگذره، اینا معیار شناخت رو نصوص دینی میدونن، اگرچه خلاف عقل باشه! اصلا اون همه روایت درباره حجیت عقل و کاربرد عقل رو نمیبینن، اونوقت در مقابلش در تقابل با این روایات جعلی فراوان دارند در مخالفت با عقل! این روایات جعلی خب بوی سیاسی میده به خودش، بوی سیاسی گرفته برای اینکه طبقه حاکم اینهایی که قدرتشون رو در جهل مردم میدونستند اینا خب معلومه که دوست نداشتن مردم به عقل رو بیارن، مردم اگه بعد از دویست سیصد سال هم اگه مینشستند و عاقلانه فکر میکردن در حالی که راه داشتن به خلیفهی زندهی خداوند، راه داشتن به امام زندهای از اهل بیت. اگر عاقلانه فکر میکردند به این مسیر نمیکشید، اینجا نمیشد که امام حسین رو اینطور شهید کنند. طبقهی حاکم گمان کرد که خودش رو بیمه کرده تا آخر الزمان، گمان کرد خودشو تا روز قیامت خودشو بیمه کرده! خب چی شد که کار به کربلا کشید چی شد که کار به امام حسین رسید؟! میگن دروغ رو هرچی واضحتر و علنیتر بگی پذیرشش راحتتر میشه توی جامعه همینه، حکایت همین جماعت اهل حدیث است. اینا اصلاً به کارگیری عقل در شناخت شرع رو بدعت میدونند. به کجا کشید کار! اصلاً شناختن یک فعلیه که با عقل صورت میگیره اون وقت تو بگی عقل رو نباید در شناختن به کار ببری. خب این دیگه واویلا میشه دیگه! اینا شروع کردند به ترویج عقایدی شرک آمیز عقایدی روایاتی درباره حرکت و جهت و جوارح برای خداوند که روایت رو گاهی وقتا اگه نگاه بکنی میمونی بخندی یا گریه کنی به این روایات و به این جهلی که مردم رو فراگرفته.
بزرگواران این شبیه شدن عقاید مسلمونا به عقاید مشرکان رو اصلاً دستکم نگیرید، نگید که این یک عقیدهی درونیه و اینکه چیزی نیست اتفاقا این خیلی چیزیه! برای اینکه توحید خدا سه شاخه داره اینجا باعث میشه هم بحث زندگی فردی افراد هم اون آرامش درونی هم اون موفقیت دنیوی و هم زندگانی اخروی فردی هم بحث دین و شریعت که میتونست ختم به عدالت بشه و هم حکومت! اینه که برای خیلیها شیرین است. همین عده هستن که مثلاً میگن خوب شما هر جور دوست داری درباره خدا فکر کن نظر شخصیته هر جور دوست داری از هر کسی خواست تقلید کن بالاخره انتخاب شخصیته، همه درستن و همه خوبن ولی دیگه به حکومت که میرسه سیاستمداره که پشت عقیده اهل حدیث هستند اینجا دیگه کوتاه نمیان، خب اگه راست میگی حکومتم برای هر کسی که میخوایم باشه. اینجا دیگه کوتاه نمیان اما اهل حدیث بودن صرفاً در عقاید برخی مذاهب اسلامی باقی نموند. حتی امروز مذهب تشیع هم حالا بنا به نظر برخی کارشناسان برخی از بزرگان اون دچار حدیث گرایی شدن. بنده خودم، شخص بنده «زکریا» با برخی از این افراد صحبت کردم معاشرت داشتم یکی از شاگردان یکی از بزرگانی که مشهوره به همین حدیثگرایی هستند ایشان چند وقت پیش به من حرف عجیبی میزد. ایشان میگفتش که ببین فلانی این عقل مادامی که به اثبات ولایت اهل بیت میرسه کاربرد داره کاربری داره از اونجا به بعد شما باید عقل را تعطیل کنی و به نصوص اهلبیت بچسبی، دینداری کنی. من هر کار کردم هضم این صحبت برام سنگین آمد گفتم خوب این همه روایت در حجیت عقل و این همه روایت و آیه در اینکه اصلا مخاطب عقل و مخاطب شرع عقلا هستند، پس این همه اینا چی میشه؟
اون وقت با این توجیه خنده دار که خداوند که مثلاً ما را با کلام اهل بیت گمراه نمیکنه! امروز هم میبینیم یعنی تو همین گروه گفتگوی سیاهپرچمان شما میبینید به وضوح میبینید طرف میاد میگه شما عقلاً اثبات میکنید آقا خلافت ولایت والله بالله حق اهل بیت است والله بالله حق خداوند هست، اون وقت زود در جواب شما میاد میگه تو امام صادق رو قبول نداری؟ تو امام زمان رو قبول نداری؟ اون وقت میبینی یک خبر واحدی که اصلاً دربارهی یک موضوع دیگر نقل شده یه تیکشو برداشته میگه نگاه کن! تو اگر قبول نداری این عقیدهی باطل منو اون وقت امام صادق رو قبول نداری! ببین به همین راحتی… من خودم به شخصه چنین افرادی رو که میبینم براشون غصه میخورم واقعاً فکر میکنم طرف بیماره. چون این صدها سال این خدعه شیطان صدها سال زمان برده صدها سال برنامهریزی کرده که ما همهی ما رو این طور بار بیاره که به امروزمون نگاه نکنیم به عقلمون نگاه نکنیم، به هر چیز دیگری نگاه کنیم!
خوب منکر دیگر حجیت عقل سلفیان مسلمان هستند که برمیگرده به امروز ما، اینا از زمان حکومت عباسیان رشد کردند رشد کردند تا اینکه امروز سلفیه رو تشکیل میدهند، خوب همون خیابان گمراهی بزرگراه گمراهی آزاد راه گمراهی که گفتم اینجا دیگه نه تنها در بررسی روایات احکام بلکه در بررسی روایات و ابعاد اعتقادی هم اینا حجت عقل رو منکر میشن. حالا بماند که این برخلاف نظر اکثر اهل علم نظیر شافعی و اینها هست و باز کار رو به جایی میکشند که مطابقت با قرآن رو هم ضروری نمیدونن. که دیگر تو این زمینه انصافاً از پیشوایانی که اینا مدعی پیشروی از آنها هم هستند جلو میزنند و خطا رو عمیقتر و عمیقتر میکنند؛ مثل یک زخمی که لحظه به لحظه عمیقتر و عمیقتر میشه، مثل یک عفونتی که عمیق میشه. اینا میگن حتی روایات ظنی میتونه ناسخ قرآن باشه. این عقیده حالا شما حتماً کتاب بازگشت به اسلام و شرح شیخ صالح سبزواری رو حتماً در این تیتر مطالعه کنید. ابوحنیفه، مالک، شافعی، احمدبن حنبل این ها هیچکدوم همچین اعتقادی نداشتند و این عقیدهای که امروز بین این مسلمانها رواج یافته مثل همون کار مسیحیانه، اصلا همون اندازه هم متناقضه، همان طور که یک برابر با ۳ نیست همانطور که نمیتونه خدا در عین وحدانیت سهگانه باشه، همونطور که نمیتونه این عقاید خنده دار مسیحیت صحیح باشه همونطور هم نمیشه اعتقاد به جهت و جوارح رو برای خداوند قائل شد این یک بحث خیلی مهمه. گفتم اشاره کردم سابق هم این یک بحثیه که با مال و جان مردم با دنیا و آخرت مردم به هم گره خورده. خوب این کار از این فراتر میره، تاسف از این بیشتر میشه جناب علامه در صفحه ۲۷ کتاب خاطرهای رو نقل میکنند. شیطان اون گوشه بزرگواران نشسته و داره قه قه به این جماعت میخنده. کار رو به جایی کشونده اون اسلام صحیح و خالص رو به جایی رسونده مردم رو به درجهای از جهل کشونده که اینا محسوسات رو هم انکار میکنند. دیگه واقعاً نیازی نیست، یعنی واقعاً شاید در زمان هایی شیطان بیکار بشینه و بگه اینا که خودشون برنامشون رو میدونن برنامه ریزی میکنن و کارشون رو انجام میدن نیازی به مشاورهی من نیست. محسوسات رو انکار میکنن بعد علامه وقتی اینو توضیح میدن به یکی از اینها میفرمایند: ولی او به من گفت که: «حتی اگر با چشم خود کرویت و گردش زمین را مشاهده کنم تصدیق نمیکنم» ببینید! این وحشتناکه! یعنی دیگه از این بالاتر ما درجهای نداریم.
خوب دربارهی عقل ستیزی باید یک مسئلهای رو روشن کنیم چرا اینقدر ما مخالف عقل ستیزی هستیم؟ برای اینکه عقل ستیزی مستلزم خدا ستیزی هست. ببینید عقل تنها وسیلهای است که خدا برای شناخت در انسان قرار داده. خب کسی که میاد با تنها وسیلهای که خداوند برای شناخت توی انسان قرار داده ضدیت میکنه در واقع آمده ضدیت کرده با اراده و فعل خداوند. این خیلی مسئله مهمیه، این بدترین نوع ضدّیته دیگه! یعنی خدایا تو میخواستی بر سطح زمین پرستیده بشی میخواستی خلقت میخواسته جلوهای از وحدانیت تو بشه وحدانیت تو به همراه شناخت تو هست حالا ما بیایم همین نقطه رو هدف قرار بدیم پناه بر خدا! اون وقت یک عدهای هم این کار رو میکنن دانسته یا نادانسته، یک عدهای عقل رو رقیب شرع میدونن این نشأت از کجا گرفته این عقیده؟ یا به کجا ختم میشه این عقیده؟ خوب کسی که عقل و شرع رو از دو منشأ میدونه افعال خداوند رو با هم متناقض میدونه، فکر می کنه که نعوذ بالله نعوذ بالله شرع یک فرستادهای داشته، عقل یک فرستادهای! ببینید علامه تو کتاب چه زیبا دیگه میگن، میگن «اعتقاد به تضاد عقل و شرع یک اعتقاد شرکآمیز است که در برابر اعتقاد توحیدی پدید آمده است، چرا که وجود دوگانگی در عالم و ضدیت تکوین با تشریع تنها بر پایهی الحاد پذیرفتنی است، هیچ شکی نیست که شرع با عقل موافق است و به روشنی آن را تصدیق میکند بلکه به سوی آن فرا میخواند و تارکانش را بیم میدهد» و آیات قرآن رو میارن اینگونه خداوند آیاتش را برایتان تبیین میکند تا باشد که شما عقل را به کار بندید، همانا بدترین جنبندگان نزد خداوند کرها و گنگهایی هستند که عقل را به کار نمیبندند؛ خب اینایی که حجیت عقل رو انکار میکنند و از کاربردش دوری میکنند انصافاً بدترین جنبندگان نزد خداوند میشن. این رو جناب علامه در یک نکتهی ظریف و حساس میگن که «صراحت این آیات در حجیت عقل و انکار آن تا اندازهای است که شاید منکر آن ممکن ضروری اسلام و خارج از آن باشد». خدا رحم کنه به حال ما! خدا رحم کنه! به حال این جماعت و این امت.
برای برخی افراد توضیح عقلی میدی یک ساعت کبری وصغری میچینی میگی بابا این عقیده تو اصلا عاقلانه نیست. این نحوه رجوع تو به نصوص دینی اصلاً منطقی نیست. بعد یک ساعت صحبت میکنی بعد میگه خوب حالا حدیث داری؟! خوب حدیث به او ارائه میدی اونوقت میگه این حدیث منتسب به اهل بیت که تو جلد فلان بحار الانوار نقل شده اینو چی میگی؟ وقتی توضیح میدی بابا عقلاً و نقلاً در کنار تواترات رسیده از اهل بیت در کنار تواترات رسیده از پیامبر این برداشت شما از این خبر منتسب به اهلبیت اشتباه است. اما تو گوش کسی نمیره! چون عادت کردیم به اشتباه نگاه کردن!
بزرگواران توصیه حقیر رو بپذیرید! خواهش میکنم خواهش میکنم یک مقدار رو شناخت دینتون حساستر باشین! چون اگه دین چیز مهمی باشه که هست، شناخت اون هم خیلی چیز مهمی هست. اگه ما التزام نداشته باشیم به معیار و ملاک الهی برای شناخت دین خیلی کلاه سرمون میره. بعداً میبینیم مثلاً همین خود ما پیام نهضت بازگشت به اسلام بهمون رسیده بعد نگاه میکنیم به دینداریای که پیش از این داشتیم. خوب کلاه رفت سرمون واقعاً، اگه خدا نجاتمون نمیداد اگه خدا واقعا منّت نمیگذاشت هرجور محاسبه میکنیم مگر رحمت و لطف پروردگار به ماها نبود که توفیق آشنایی و التزام به این نهضت رو داشته باشیم اما خوب خدا اومد لطف کرد به ما راه درست رو پیش پامون گذاشت لقمه رو جویدن توی سایت الخراسانی گذاشتن برای کسی که بخواد دین رو بفهمه یک پایگاه غنی آماده کردند. دیگه چیکار باید می کردند؟ دیگه چی میخوایم از خدا. خواهش میکنم وقت بزاریم خواهش میکنم ارتباط بگیرید با اساتید دفتر؛ دینتون رو بشناسید این نهضت و این گفتمان به سرانجام میرسه من باشم تو این نهضت یا نباشم به سرانجام میرسه. منتهای مراتب در ادامه تنها دو راه متصور هست. دو سنت الهی است. تصور نکنیم خب چون منصور هاشمی پیامش به ما رسیده پس دیگه خب انشاءالله امام زمان انشاءالله امام مهدی ده هفته دیگه ۱۰ روز دیگه ۱۰ ماه دیگه ظهور میکنند. این شکلی نیست مادامی که ما التزام به حق نداشته باشیم باید بیمناک باشیم چون سرنوشت اقوام گذشته چی بوده اینها به حق التزام نورزیدن حق خدا رو ندیدن از خطوط قرمز خدا رد شدن، خدا هم با هیچکس تعارف نداره نعوذبالله پسرخاله کسی هم نیست، تمام آنها را هلاک کرد چه خبر از امتهای گذشته؟! انشاءالله خداوند توفیق شناخت حق و التزام به اون رو نصیب ما بکنه در جلسهی آینده ما این بحث معیار شناخت رو تا ابتدای موانع شناخت انشاءالله تمام میکنیم و پس از جلسهی آینده هم ما یک جلسهی مرور خواهیم داشت که اون جلسه مرور با عنوان «بازخوانی کتاب بازگشت به اسلام» تا سر تیتر موانع شناخت خواهد بود انشاءالله.
حتماً از الان دوستانتون بستگانتون افرادی که در زندگیتون نقش مهمی دارند کسانی که به شما کمکی در زندگی کردند اگه میخواین جبران کنین حالا وقتش هست دعوتشون کنید، فراشون بخونین به گروه سیاه پرچمان، به این گفتوگوها خدا گواهه ما برای رضای خدا داریم این ویسها رو آماده میکنیم از شما هیچ چیزی نمیطلبیم مگر دعای خیر برای حضرت اماممون و زمینه سازان ایشون که این رو هم اگه لطف بکنید انجام بدید التماس دعا دارم و السلام علیکم و رحمة الله و برکاته.