موضوع برنامه: سخنی با مخالفان؛ بررسی علل مخالفت با نهضت بازگشت به اسلام
با حضور: استاد حسن میرزایی
تایم برنامه: ۳۵:۰۲
أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله برادران و خواهران گرامی، دوستان عزیز. امیدوارم که همگی هر کجا هستید حالتون خوب باشه و در صحت و سلامت جسمی و روحی باشید و ان شاء الله عرایض بنده رو در هر ساعت از روز که میشنوید نهایت استفاده رو ببرید.
خوب در یک جلسهی دیگری از مجموعه دروس و برنامههای یک درس یک نکته امروز با موضوع دیگری بندهی حقیر در خدمت شما هستم. عنوان این جلسهمون هست: «سخنی با مخالفان، بررسی علل مخالفت با نهضت بازگشت به اسلام». در این صحبت کوتاه و گفتاری که بنده خدمت شما دارم میخوام خطاب به اون دسته از برادران و خواهرانی که مخالف با نهضت بازگشت به اسلام هستند، منتقد هستند، یا حتی دوستانی که عناد دارند، دشمنی دارند، ضربه میزنند و همهی کسانی که در دل خودشون در سینهی خودشون یک بغضی، یک مخالفتی، یک عنادی نسبت به نهضت احساس میکنند با آنها میخواهیم صحبت کنیم و میخواهیم بررسی کنیم، ببینیم این دوستان عزیز و این برادران و خواهران که دسته قابل توجهیشون هم واقعاً سوء نیت ندارند و به هر حال به دلایل و عوامل مختلف به این وادی کشیده شدند، میخواهیم یک آسیبشناسی بکنیم، خطاب به خود این دوستان، و اون زمینهها و انگیزهها و اون عوامل و دلایل مخالفت اونها رو ما راجع بهش صحبت بکنیم که اینها از کجا و به چه دلیل به این نتایج رسیدند به چه دلیل در حال عداوت هستند به چه دلیل قد علم کردند، به چه دلیل تهمت میزنند به این نهضت، عداوت میکنند، دشمنی میکنند، اذیت میکنند، آزار میدهند، دلایلش چیست واقعاً؟ این رو ما باید بررسی کنیم و منظور و خطاب ما هم به کسانی است که موضع گیری کلّیشون و اون رویکرد اساسیشون مخالفت با این نهضت است. اگر ازشون بپرسی تو با نهضت بازگشت به اسلام موافق هستی یا مخالف هستی؟ میگن من مخالفم، من این نهضت رو باطل میدانم، انحراف میدانم، نه حالا کسانی که رویکرد کلیشون مثبت هست، یک اختلاف نظرات جزئی هم دارند، یک مسألهای رو قبول ندارند مثلاً. اون کسانی رو میگیم که واقعاً مخالفند امروز یا منتقدند، یا دشمنی میکنند. خب من انگیزههای این افراد رو، این دوستان رو به سه دسته تقسیم کردم و معتقدم که از اینها یا خارج نیست دلایل دشمنی با این نهضت یا به هر حال موارد بارز و اکثر کسانی که دارند دشمنی میکنند یا مخالفت میکنند، از این سه حال خارج نیست:
یکی انگیزههای سیاسی یا به اصطلاح سازمانی است.
دوم انگیزههای مذهبی است که افراد رو به مخالفت با این نهضت کشانده.
سوم هم عوامگرایی و دنبالهروی از آن دو گروه اول هست؛ یعنی گروه سوم کسانی هستند که از خود قوهی تمییز و شناخت کافی ندارند و به نحوی دنبالهرو و پیرو همون دو گروه اول شدند، یعنی کسانی که انگیزههای سیاسی و انگیزههای مذهبی داشتن.
[گروه اول، کسانی که با انگیزههای سیاسی مخالفت میکنند.]
خوب راجع به گروه اول و انگیزهی اول صحبت میکنیم؛ منظور ما چیه که بعضیها با انگیزههای سیاسی یا انگیزههای سازمانی با نهضت بازگشت به اسلام مخالفت میکنند؟ منظور افرادی هستند که وابستگیهای فکری یا سازمانی به حکومتها دارند. یعنی کسانی که به لحاظ سازمانی مثلاً کارمند نهادهای دولتی هستند، یا در نهادهای نظامی و امنیتی کار میکند، از آنجا حقوق میگیرند، از آنجا مواجب میگیرند، و یا کسانی که ظاهراً کارمند آنجا نیستند و در آن نهادها کار نمیکنند، امنیتی نیستند، اطلاعاتی نیستند، اما با این وجود، با وجود اینکه ممکنه طرف حتی دکاندار هم باشه، مغازهدار باشه، کارمند آموزش و پرورش باشه یا کارمند جاهای دیگه باشه، اما از طرفداران و حامیان حکومت هست بالاخره؛ یعنی خیلی سر و سری با حکومتها به این معنا نداره، یعنی وابستگی آن چنانی سازمانی نداره، اما به لحاظ فکری از جهت نظری دوست داره مثلاً (به صورت خاص در مورد حکومت ایران داریم صحبت میکنیم) حاکمان ایران رو، حکومت ایران رو، اون مجموعه رو، این نظام حاکمیتی رو دوست میداره یا حامی اون هست، طرفدارش هست. خب این دو گروهی که عرض کردم که در مجموع یک گروه میشن، اینها مشکلشون با نهضت بازگشت به اسلام چیست؟ این ها تصور میکنند که نهضت بازگشت به اسلام یک حرکت معاند -به قول خودشون- ضدّ نظام ضد انقلاب است؛ نهضت رو یک تهدیدی میدونند علیه امنیت ملی، علیه مثلاً تمامیت ارضی و از اون عجیبتر، نهضت را وابسته میدانند به بیگانگان، به دشمنان، تهمتهای واهی و عجیبی میزنند و میگن مثلاً شما جاسوسید و نهضت بازگشت به اسلام یک دسیسه و یک توطئهای است از طرف بیگانگان و اینها در واقع تعدادی از جواسیس هستند، جاسوسهایی که از این طرف و آن طرف آمدند بر علیه ایران دارند فعالیت می کنند! یا کسانی که به صورت خاص بسیار علاقهمند به ولایت فقیه هستند، معتقد به اون هستند و نهضت بازگشت به اسلام رو، حضرت علامه رو به خاطر اونکه مخالفت کرده و نفی کرده ولایت فقیه رو، نظریه ولایت مطلقهی فقیه رو، از اون جهت هم با ایشان مخالفت و دشمنی میکنند. اینها مجموعه دلایل کسانیست که در گروه اول قرار دارند؛ کسانی که گفتیم انگیزههاشون سیاسی است، انگیزههاشون سازمانی است و به این خاطر مخالفت میکنند.
پیش از هر چیز من میخوام خطاب به این دوستان که خداوند ان شاء الله هدایتشون کنه عرض بکنم که شما پیش از هر چیز واقعاً باید از خدا بترسید! یعنی نگرانی اصلی شما فارغ از این اتفاقاتی که در دنیا میافته باید نگرانی تون در آخرت باشه! تمام تهمتها و نسبتهایی که اینها به نهضت بازگشت به اسلام میزنند و اون رو متهم به وابستگی به بیگانگان میکنند، اون رو متهم به دسیسه میکنند، اون رو اون متهم به ارتباط با مثلاً دستگاههای امنیتی و سرویسهای جاسوسی کشورهای بیگانه میکنند، این شکل حرفها و اینجور اتهامات و بهتانهای عظیم خوشعاقبت نیست و خیلی خطرناکه به لحاظ معنوی و به لحاظ اخروی! من این رو با نهایت دلسوزی دارم عرض می کنم، با نهایت خیرخواهی دارم میگم: ببینید دوستان! عزیزان! خداوند متعال به انحاء مختلف در قرآن میفرماید ما اون چیزی که شما میگویید رو مینویسیم. یک سری کاتبانی داره خداوند، فرشتگان کاتب که اینها تمام سخنان ما رو مینویسند. خب شما میآیید چنین تهمتهای عظیمی رو که خودتون هم بهش باور ندارید، خودتون هم علمی بهش ندارید، از کجا فهمیدید که این نهضت وابسته به سفارتهاست و وابسته به سرویسهای جاسوسی است؟ از کجا شما فهمیدید؟ چه سندی برای حرفتون دارید؟ جز تلاشی که دارید برای تهمت زدن، بهتان زدن و تخریب این نهضت در نگاه مردم، فقط بخاطر همین؛ خداوند می فرماید: «سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا» بترسید، نگران بشید بر آخرت خودتون! مگر شما معتقد به آخرت نیستید مگر مسلمان نیستید؟! ما معتقدیم که شما مسلمانید، اما اگر خودتون هم معتقدید، نگران آخرتتون باشید! چون گاهی اوقات یک کلمه، یک تهمت، یک حرفی و یک نسبتی که انسان به یک مسلمان دیگر میزنه عاقبت اون رو سیاه میکنه، نامهی اعمال اون رو به گند میکشه! خب شما شرم نمیکنید؟! شما از خدا نمیترسید؟! «سَنَكْتُبُ مَا يَقُولُ»؛ خداوند میفرماید ما مینویسیم اون چیزی که گفت، اون حرفی رو که بر زبانش جاری کرد؛ یا در جای دیگر میفرماید: «مَا يَلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلَّا لَدَيْهِ رَقِيبٌ عَتِيدٌ»؛ انسان هیچ سخنی رو نمیگه، از دهانش بیرون نمیآید مگر اینکه همون لحظه فرشتهای مراقب هست و آماده است و اون رو ثبت و ضبط میکنه. فردا از شما دوستان عزیز، شمایی که داری دشمنی میکنی و در این گروه اول قرار دارید، از شما میپرسند از کجا فهمیدید منصور هاشمی خراسانی وابسته به بیگانگانه و در ارتباط با اجانبه، خائنه، به دنبال دسیسه است؟ این رو از کجا فهمیدید و شما را نگه میدارند روی یک لنگ پاتون تا این رو اثبات کنید و اگر نتوانید اثبات کنید همونجا باید بمانید! به خاطر چیست که حساب و کتاب بعضیها خیلی دشوار میشه خیلی حساب سختی پس میدن، به خاطر اینکه کاری در دنیا کردند، حرفی در دنیا زدند که اون طرف نمیتونن از پسش بر بیان، اون طرف نمیتونن جوابش رو بدن.
نهضت بازگشت به اسلام چرا باهاش دشمنی میکنید؟! در حالی که نه یک حزب سیاسی است که از فعالیتهای حزبی و سیاسی و مخالفتهاش بترسید، نه یک فعالیت مخرّب داره، نه یک جریان نظامی است نه جایی رو تا امروز خراب کرده، نه به کسی آسیب رسانده، شما از چیزی میترسید متاسفانه که اون رو نمیشناسید! مثل یک شبحی که در تاریکی انسان میبینه احتمال میده اژدها باشه، احتمال میده هیولا باشه بعد وقتی چراغ روشن میشه میبینه یک جوان معمولی است یک آدمه، یک انسانیه که ضرری هم نداره، شما در تاریکی این اوضاع و احوالی که هست به خاطر اینکه نهضت بازگشت به اسلام رو نمیشناسید، حضرت علامه رو نمیشناسید ازش میترسید؛ در حالی که اگر شما مطالعه بکنید مراجعه بکنید به فرمایشات ایشان به سخنان ایشان به آنچه در کتابهاشون فرمودند، میبینید که ایشان خیرخواه شماست ایشون دشمن شما نیست! ایشون به دنبال هرج و مرج نیست و نکتهی دیگر که خیلی مهمه و نباید فراموش بکنید این که ایشان دربارهی دشمنان شما هم مواضع شفّافی داره. مواضع ضد استکباری و ضد کافران در فرمایشات حضرت علامه بسیار زیاد هست. پیش از شما حضرت علامه پیش از اینکه انتقادی به شما مطرح کرده باشه، دشمن اونهاست و کافران رو و کسانی که علیه اسلام دارند فعالیت میکنند، اونها رو رسوا کرده، و راجع به اونها صحبت کرده، به نظر حضرت علامه تنها مرز معتبر میان ما مرز کفر و اسلام هست و ایشان از اون توطئهها از اون دشمنیها و از اون رذالتی که امروز کافران دارند بسیار صحبت کرده، بسیار روشنگری کرده، بعد تعجب میکنیم ما که چطور شما در این رابطه نگران هستید که این نهضت مثلاً وابسته به بیگانگان و کافران باشه! مگر نخواندید سخنان ایشان رو، مگر سخنان شفاف و مواضع راهبردی و عالمانهی ایشون رو در رسوا کردن کافران ندیدید مگر نمیدانید؟! خوب، چرا پس دشمنی میکنید؟ چرا دربارهی چیزی نگران هستید که واقعیت نداره؟!
نهضت بازگشت به اسلام یک حرکت مستقل فرهنگی است و رهبر آن هم یک معلم خیرخواه است و سلاح این رهبر توپ و تفنگ و خمپاره نیست؛ سلاح ایشون برهانه، سلاح ایشون موعظهی حسنه است، و جدال احسن است، شما طوری در مقابل ایشون گارد گرفتید که انسان تعجب میکنه و طوری واکنش نشان میدید که دارید در مقابل اون اپوزوسیونها اون معاندین و سلطنتطلبها و کمونیستها در گذشته، اونطور دارید واکنش نشون میدید؛ در حالی که این نهضت با آنها متفاوته. پیام او پیام اصلاحی است، یک پیام اسلامی است. مگر شما خودتون رو مسلمان نمیدانید؟! شما اگر با حضرت علامه دشمنی دارید و سر عناد دارید ایشون با شما دشمنی نداره، ایشان معتقد هستند در مطالب سایت شون هست که رهبران امروز ایران و هر یک از کشورهای اسلامی دیگر اگر بخوان میتونند زمینهساز ظهور باشند، میتوانند زمینهی ظهور امام رو بسازند و امروز اینها میتونند همکاری بکنند با حضرت علامه، امروز ایشان به عنوان یک عالم مستقل، به عنوان یک عالم خیرخواه، به عنوان یک عالم فرزانه، راه زمینهسازی برای ظهور رو نشان داده و در این باره صحبت کرده روشنگری کرده. حکومت شما رو نمیخواد حضرت علامه، فکر نکنید ایشان آمده حکومت رو از چنگ شما بگیره، حکومت رو تصاحب بکنه، ایشان نیازی و رغبتی به حکومت شما نداره. ایشان یک واعظه، یک معلم دلسوز هست، راه و چاه رو داره نشون میده. آیا واقعاً شایسته است، آیا منصفانه است آیا منطقی است و مطابق با شرافت است که شما جواب خیرخواهیهای ایشون، جواب روشنگریها و تعالیم ایشون رو با حبس و زجر و فشار و تعقیب و اینجور چیزها میدید؟ خب بسیاری از یاران و حامیان ایشان و بسیاری از شاگردان ایشان، برادران و خواهران ما در ایران، امروز یا زندانی هستند یا تحت تعقیب هستند یا از زندانها بیرون آمدند منتظر دادگاهشون هستند، این چه برخوردی است؟ این رفتارهای چکشی رفتارهای حذفی به خاطر چیست؟ شما از چه ترسیدید؟ من به نمایندگی از همهی برادران و خواهران و همهی حامیان حضرت علامه، نیروهای امنیتی و نیروهای نظامی و کسانی که امروز وظیفهی خودشون رو مقابله با این نهضت میدانند، من اینها رو دعوت میکنم دست از این توهم بردارند! من خودم مستقیماً برخورد داشتم با این دوستان، خیلیهاشون نمیفهمن این نهضت چی میگه! در یک توهم توطئهای، در یک تصور خام و بیاساسی فرورفتند، فکر میکنند دارند با دشمن اسلام مقابله میکنند. فکر میکنند در حقیقت اینها هستند که امروز باید از کیان اسلام دفاع بکنند. کی کیان اسلام رو به خطر انداخته؟! نهضت بازگشت به اسلام! خوب این واقع بینانه نیست، این منصفانه نیست. شما باید مواضع ایشون رو مطالعه بکنید. فقط گوشتون رو به دهانه یک مشت افرادی که واقعاً عالماً و عاملاً دارند دشمنی میکنند و خود هم میدونند این دشمنی بیپایه است، فقط به اونها که نباید گوش بدید! خود همین دوستانی که الان در نهادهای امنیتی هستند در اطلاعات هستند در سپاه هستند بحمدالله اینها همشون مسلمانند، خیلیهاشون از خانوادههای متدینند، خب یک بار باز کنید سایت الخراسانی دات کام (alkhorasani.com) رو کتاب بازگشت به اسلام رو بخوانید و نترسید از این که این کتابها رو بخوانید! به شما گفتند این کتابها ضاله است! این کتابها خطرناکه و شما با چیزی دشمنی میکنید که صد در صد بهش جاهل هستید، خب چه خطری از ناحیهی این نهضت شما رو تهدید میکنه؟ چه خطری حاکمیت شما رو تهدید میکنه؟ مگر این جریان یک جریان نظامی است؟ مگر این جریان خارجنشین و اروپا نشین و آمریکا نشین است؟ با تمام این اوصاف امروز ما میبینیم که نهادهای امنیتی در همین ایران تلاش دارند میکنند برای دستگیری، برای ترور حتی حضرت علامه. آیا با وجود همهی آنچه در مورد نهضت بازگشت به اسلام گفتیم، این تلاشها و این توطئهها و این برخوردها احمقانه نیست؟ بدون دلیل نیست؟ چه دلیلی یافت میشه برای چنین مقابلهها، چنین رفتارهای تند و چنین رفتارهای عصبی و خشمگنانهای از طرف نهادهای امنیتی؟ واقعاً شما با چی دارید مقابله میکنید؟ با کی دارید دشمنی میکنید؟ در یک جا خود حضرت علامه این نکات رو بسیار بهتر از بنده اشاره کردند و گلایه کردند. در یک جایی میفرمایند، کلام خودشون هست، یکی از گفتار هاشون هست:
«همواره به خون من تشنهاند و در انتظار لغزشم به سر میبرند کلمات دهانم را می شمارند و ردّ پاهایم را دنبال میکنند! از افتادنم خشنود میشوند و بر نالههایم قهقهه سر میدهند! سینههاشان از بغض من گداخته و دلهاشان از کینهی من آکنده! آرزومندند که مغز من را بکوبند و امیدوارند که کبد من را بخورند! در حالی که من به آنان ستمی نکردهام و جان و مالی از آنان نستاندهام، بلکه آنان را به سوی تو فرا خواندهام (خطاب به خداوند متعال میفرمایند، یک دعایی است و یک مناجاتی است در واقع این کلام ایشون) و به یاری خلیفهات فرمان دادهام، تا آنان را از روی مهر ببخشایی و به زمینی که وعده دادهای برسانی، تا از بالا و پایینشان بخورند و پس از سیری گرسنه نشوند! پس آیا دشمنی با من برای آنان بجاست؟! یا سبّ من برای آنان رواست؟! در حالی که من پدر مهربان آنان و برادر غمخوارشان هستم و برای خوشبختیشان رنج میبرم و برای نجاتشان خطر میکنم، بی هیچ مزدی که بر آنان گران آید یا تازیانهای که آنان را بتاراند، تا پس از گمراهی راه را بیابند و پس از بیچارگی چاره را؛ هنگامی که توفان فتنه بر آنان میوزد و تندر آشوب بر آنان میزند و تگرگ ظلم بر آنان میبارد و پناهگاهی برای آنان نیست.» (گفتار ۷۲)
خوب این سخنان خیرخواهانه و دلسوزانه حضرت علامه است. اما برخورد اینها و ظلم اینها در حق حضرت علامه و یاران و شاگردان و نهضت ایشون رو ما میبینیم.
خوب، این دسته اول بود. دستهی کسانی که گفتیم و با انگیزههای سیاسی و با نگاه سیاسی با نهضت مخالفت میکنند و چون حاکمانشان رو دوست دارند و حاکمان محبوبشون رو بهشون علاقه دارند، هر کس اندک انتقادی اگر بکنه، حتّی به غرض اصلاح بیاد نقدی بکنه، تلاش بکنه برای اصلاح، اینها کینهی او رو به دل میگیرند و او رو دشمن خونی خود میگیرند و مثل کسی باهاش برخورد میکنند که انگار پدرشون رو کشته باشه!
[گروه دوم، کسانی که با انگیزههای مذهبی مخالفت میکنند.]
گروه دوم کسانی هستند که با انگیزه های مذهبی مخالفت میکنند. یعنی چی؟ الان خصوصاً در میان شیعیان این کسانی که مذهبگرا هستند یا تعصّبات مذهبی دارند چی میگن؟ میگن منصور هاشمی خراسانی با علمای ما، با مراجع ما مخالفت کرده، با مذهب ما مخالفه، به دنبال تخریب شیعه است… میخواد عقاید شیعه رو نابود کنه، باطل بکنه، خوب اینها کسانی هستند که متأسفانه مذهب رو خدای خودشون گرفتند و هر چه مذهب میگه رو حجت میدانند، هر چه مذهب میگه رو وحی منزل میدانند! لذا نگرانن، نگران اینکه حضرت علامه چون یک سری سخنان متفاوتی داره، چون یک سری انتقاداتی داره، اینا میگن لابد این جریان بازگشت به اسلام برای نابودی ما آمده، برای انحراف و ایجاد یک انشعابی مثلاً در اهل تشیع یا در مذهب شیعه آمده، یا بعضیهاشون که یک مقدار وقیحتر و بیشرمتر هستند و کمتر از خدا میترسند، میگن منصور هاشمی خراسانی وهابی است و منکر فضایل اهل بیت است و چه هست و چه هست! خب این گروه هم باید به نکاتی که عرض میکنم و به توصیههای برادرانه بنده ان شاء الله توجه بکنند. خب شما میگید که حضرت علامه برای تخریب شیعه آمده. چرا نمیگید برای اصلاح آمده؟ چرا اسمش رو تخریب می گذارید؟! مگر مذهب شما که بعد از ۱۴۰۰ سال به شکل امروز به دست شما رسیده، مگر این وحی منزله؟ چه کسی ضمانت کرده که این مترادف با اسلام باشه؟ صد درصد طابق النعل بالنعل آنچه امروز شما و علماتون میگید اسلام است و غیر از اون اسلام نیست؟ خب این کوتهفکری نیست؟! این تنگنظری نیست؟! حضرت علامه آمده اصلاح بکنه، آمده تذکر بده، نیامده شما رو بخوره! نیامده مذهب شما رو نابود بکنه! ایشون که نمیفرماید که همهی آنچه مذهب شما میگه باطله! ایشان میفرماید هر آنچه مطابق با حق است، مطابق با قرآن و سنت و مشی اهل بیت و کلام اهل بیت هست، اون رو بگیرید و آنچه که نیست رو رها بکنید. سخن ایشان اینه. این نامش اصلاح شماست، این نامش خیرخواهی برای شماست، نامش تخریب شما نیست، اگر یک کسی بیاد عیب من رو بگه، ایراد من رو بگه، او به من خدمت کرده، بلکه بهترین دوست منه، خائن به شما و دشمن شما اون دسته از عالمنمایانی هستند که این انحرافات را تأیید می کنند. در این مذهبگرایی و در این انحرافاتی که امروز در مذهب شما هست میدمند، اون رو تایید میکنند اون رو در واقع تصدیق میکنند و شما رو بیشتر در این انحراف فرو میبرند! این خائن است به شما، کسی که داره به شما خدمت میکنه و خادم شما هست، کسی مثل حضرت علامه است. این تکبر این دوستان رو نشان میده، این تعصب اینها رو نشون میده که قبول نمیکنند. حاضر نیستند بشنوند حتی اندک انتقادی رو به مذهب خودشون! چرا؟ چون مذهبشون رو سراسر حق میدونند. خب این هم یک مانع بزرگی است و همین باعث میشه که هر کس یک کلمهای گفت، گفت بالای چشم این مذهب شما ابرو است (!) اون رو دشمن میگیرند، اون رو خائن میگیرند، او رو اهل دسیسه میگیرند و باهاش مقابله میکنند، خب این هم باعث میشه که هرگز اصلاح نشن، هرگز انحرافاتشون به مسیر صواب نیاید. و میگن که با علمای ما مخالفت کرده، با مراجع ما. مراجع شما محترم، علمای شما بالای سر ما جا دارند. اما مگر معصومند؟ مگر بناست هر چه میگن حق باشه؟ مگر بناست هرچه میگن شما تبعیت کنید ازش؟! خوب ایشان هم یکی از علمای مسلمانه، ایشان هم سخنانش رو گوش بدید اول، گوشاتون رو نگیرید! همونطور که کلام علمای خودتون رو گوش میدید و بررسی کنید ببینید چقدر مطابق با قرآن هست، چقدر مطابق با عترت هست، چقدر مطابق با اسلام است و چقدر نیست. شما نمیشنوید! مشکل همینه، شما یک چیزی رو فرض گرفتید، یک چیزی رو برای خودتون مفروغ عنه گرفتید که این انحراف است و هر آنچه که میگه و هر آنچه که مخالف است با سخن علمای ما اون باطل است و گمراهی است و باید به دیوار زد و این باعث چنین رویکردهای احساسی و هیجانی و عصبی در این جماعت، در این دوستان ما میشه.
و نکتهی دیگر اینه که هر چیزی که حضرت علامه هم گفته باشه، هر اندازه ناهموار و ناخوشایند برای شما باشه، ایشان نص قرآن را که انکار نکرده، با سنت پیامبر که مخالفت نکرده، با اهل بیت طاهرین که مخالفت نکرده، غایت مطلب اینه که با برداشت شما از اسلام مخالفتهایی داره، انتقاداتی داره. زمین به آسمان نیامده. چرا اینقدر مسئله رو بزرگ میکنید؟! چرا اینقدر مسئله براتون گران میاد؟! سنگین میاد؟! اگر کسی ندانه فکر میکنه که کسی آمده شما رو به خروج از اسلام و مثلاً به گرویدن به مسیحیت دعوت کرده! خوب این رفتارها این برخوردها مطابق نیست، متناسب نیست، معقول نیست. ما حتی در فرمایشات اهل بیت طاهرین داریم. یک روایت جالبی رو من برای شما بخوانم. داریم که اهل بیت در کتاب کافی، جلد ۲، باب درجات الایمان صفحه ۴۳ یک روایتی از امام صادق علیه السلام است که دوستانی که میگن ما شیعه هستیم خیلی باید بهش توجه بکنند، یک جا امام صادق علیه السلام به مناسبتی به یک بحثی بوده از یک قومی یاد میکنه و راجع بهش صحبت میکنه، یا بحث از اون قوم مطرح میشه در محضر امام راوی میگه که «إِنَّا نَبْرَأُ مِنْهُمْ» ما از اونها بیزاریم ما از اونها بیزاری میجوییم همون قومی که راجع بهش داشته بحث میشده، بعد میگه «إِنَّهُمْ لَا يَقُولُونَ مَا نَقُولُ» اونها نظرشون با نظر ما یکسان نیست، اون چیزی رو که اونها میگن ما نمیگیم. حالا تو هر مسئلهای، مسائل مختلف و امام میفرماید: «يَتَوَلَّوْنَا وَلَا يَقُولُونَ مَا تَقُولُونَ» امام ازش سوال میکنه که اینها ولایت ما رو دارند؟ اینها محب ما هستند یا نیستند؟ راوی میگه بله هستند، بعد امام میفرماید که اونها ولایت ما را قبول دارند و اهل ولایت ما هستند و چون چیزی که شما میگید رو نمیگند شما ازشون برائت میجویید؟! امام با تعجب و با یک حالتی شبیه توبیخ این رو میفرماید. بعد راوی هم خوب با کمال پررویی میگه بله! بعد امام میفرمایند: «فَهُوَ ذَا عِنْدَنَا مَا لَيْسَ عِنْدَكُمْ فَيَنْبَغِي لَنَا أَنْ نَبْرَأَ مِنْكُمْ؟» امام میفرماید که اگر اینطور باشه یک چیزهایی هم نزد ما هست یک نظراتی هم ما داریم که نزد شما نیست. یه حرفایی ما میزنیم که شما نمیزنید. آیا شایسته است که ما از شما برائت بجوییم ابراز بیزاری بکنیم؟! که اون فرد شرمنده میشه و میگه: «قُلْتُ: لَا جُعِلْتُ فِدَاكَ» (یعنی گفتم نه فدایت شوم). یعنی اهل بیت طاهرین هم معتقد هستند که اون مبنایی که ما و شما را به هم نزدیک می کنه، همون رویکرد ماست، همون محبت ما و همون ولایتی است که نسبت به اهل بیت داریم. اگر اختلاف نظرات دیگری باشه این دلیلی نمیشه و توجیهی برای سبّ و لعن و دشمنی و برائت ما از هم نمیشه.
لذا این رو خیلی باید توجّه داشته باشند دوستان ما که ادعا میکنند شیعه هم هستند، پیرو اهل بیت هم هستند که نهضت بازگشت به اسلام حضرت علامه و پیروان ایشان، این ها معتقد به ولایت اهل بیتند. این ها همگی محبّ اهل بیتند و حضرت علامه هم شأن اهل بیت رو در کتاب خودشون تبیین کردند. حالا به خاطر یک سری اختلاف نظرات دیگری، حق ندارند این دوستان ابراز برائت بکنند، توهین بکنند، تهمت بزنند، افترا بزنند… که چی؟ مثلاً حضرت علامه با ولایت فقیه مخالفه! حضرت علامه نگاه دیگری درباره تقلید از علما داره… که چی؟ با یکی از دیدگاههای آقایون مراجع مخالف است! این دلیل کافی و موجهی برای سب و لعن ایشان، برای توهین به ایشان، برای بهتانهای رنگارنگ به ایشان نمیشه. ان شاء الله این دوستان ما بیشتر به این مسئله توجه بکنند و باز تأکید میکنم: از خدا بترسند. یعنی اگر خدا رو در نظر بگیرند، اینطور دشمنی نمیکنند، این طور رفتار نمیکنند و در حقیقت ظلم نمیکنند به این نهضت و این عالم بزرگوار.
[گروه سوم، عوام که با تقلید از گروه اول یا دوم مخالفت میکنند.]
و گروه سوم هم که البته یک تعداد قابل توجهی را تشکیل میدهند، عوام هستند؛ یعنی کسانی که از خودشون رأیی ندارند، قوه تمییزی ندارند و نگاه میکنند اون گروه اول و دوم هر چه گفتند اونها هم قبول میکنند. یعنی شما میبینید یک کسی رو داره فحاشی میکنه، داره توهین میکنه به حضرت علامه، تو فضای میدانی تو فضای مجازی! ته قضیه رو برید ازش بپرسید نمیتونه توضیح بده چرا داره فحش میده، چرا داره توهین میکنه، چرا داره مخالفت میکنه؟! چرا؟ چون یک ملغمهای از انگیزههای سیاسی، از وابستگی مثلاً به حاکمان ایران، از اون علاقه ای که به رهبران قدیم و جدیدش داشتند و مسائل مذهبی اینها با هم جمع شده و اینها رو واداشته به مخالفت با این نهضت! به پیروی از اون دو گروه اول! یعنی اون گروه انگیزههای سیاسی و گروه انگیزههای مذهبی. کسانی که به دلایل سیاسی مخالفت میکنند و کسانی که به دلایل مذهبی! گروه سوم اصلاً استقلال رأیی ندارند، استقلال نظری ندارند! نگاه میکنند. چشمشون به دهان دیگرانه! حزب بادند و نگاه میکنند هر کس هر چیزی گفت اونها هم میگند. اگر فردا گروه اول یک حرف دیگر زد، اونها هم ممکنه حرفشون رو تغییر بدهند.
[جمعبندی]
بنابراین ما سه گروه را برشمردیم و توضیح دادیم. عرض کردیم که اینها مخالفت میکنند و دشمنی میکنند با نهضت بازگشت به اسلام: یک گروه به دلایل سیاسی، یک گروه به دلایل مذهبی و یک گروه هم عوامی هستند که دلیل مشخصی متاسفانه برای مخالفتشان وجود نداره. در حالی که هیچ کدام از این دلایل، توضیح دادیم و عرض کردیم موجّه نیست، شایسته نیست، مشروع نیست و ما توقع داریم از همه عزیزان که این عداوت رو کنار بگذارند این مخالفت را کنار بگذارند و با چشم باز مراجعه بکنند.
با کمال تاسف باید گفت که درصد قابل توجهی از مخالفان این نهضت، یک دور کتاب «بازگشت به اسلام» رو نخواندند. اگر هم خوانده باشند به صورت گزینشی اون چیزهایی رو خواندند که دشمنان این نهضت خواستند بخوانند! بنابراین ما از دوستانمون تقاضا میکنیم، دعوت میکنیم که تبلیغات مسموم و مخرب را کنار بگذارند، یک بار برای همیشه با خودشون رو راست باشند و خداوند متعال رو در نظر بگیرند. آنچه که از دهانشون و از قلمهاشون بیرون میاد رو مراقب باشند؛ چون باعث سوء عاقبت و باعث سیاهی نامه اعمالشون میشه و یک بار کاملاً این نهضت رو مطالعه بکنند و بررسی بکنند و در حقیقت عرضه بکنند بر قرآن و عترت، عرضه بکنند بر قرآن و سنت؛ هر مقدارش که حق بود رو بگیرند و هر مقدار نبود رو رها بکنند و از این حاشیهها، از این تهمتها، از این افتراها، از این تبلیغات مغرضانه تأثیر نگیرند.
ان شاء الله که همگی موفق باشید. میبخشید مصدّع اوقات شدم و عرایضم طولانی شد برای همتون آرزوی موفقیت دارم التماس دعا خدا نگهدار.