«يَآ أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ لِلَّهِ شُهَدَآءَ بِالْقِسْطِ»[۱]؛ «ای اهل ایمان! همواره قیامكننده برای خداوند و گواهان به عدل و داد باشید»!
امام مهدی علیه السلام، طبق اخبار رسیده از رسول خدا و اهل بیت او علیه و علیهم السلام، دارای القاب و صفات مختلفی هستند. اما دو صفت، به خصوص در میان مسلمانان شیعه مذهب، خیلی مشهور است: امام غایب و امام قائم!
با تعمّق بر روی این دو صفت، این نتیجه حاصل میشود که بین این دو، برای امام تفاوت زیادی وجود دارد؛ تفاوت از زمین تا آسمان! اگر چه در ظاهر چندان قابل توجه نباشد. در واقع این دو صفت بیانگر دو طرز تفکر و تلقی در خصوص امام مهدی علیه السلام است که در نتیجه مبنای دو نوع نگرش و دو طرز عمل خواهد بود که یکی بر روی غیبت مهدی تمرکز دارد و دیگری بر روی قیام مهدی به عدالت!
تعبیر «امام غایب» میتواند نماد تفکر کنونی حاکم بر مذهب شیعه باشد. به این ترتیب که آنان میپندارند «مهدی» به اذن خداوند در غیبت قرار گرفته است و هر گاه خداوند صلاح بداند، ظاهر خواهد شد و در این میان، مردم هم هیچ نقشی در ظهور او ندارند. با این توضیح که در غیبت ایجاد شده، شرایطی برای آزمایش آنان فراهم گردیده است و میتوانند با اجماع یا رأی اکثریت یا شورا یا تعیین یک پادشاه و در مترقیترین حالت با انتخاب و نصب یک فقیه عادل جامع الشرایط، حکومتی را تشکیل داده و به جای امام معصوم بگمارند تا به نظر یا اجتهاد خود عمل کرده و جامعه را مدیریت نماید!
در چنین شرایطی، امام مهدی علیه السلام نیز یا در جزیرهی خضراء در حال گذراندن زندگی عادی خود است و یا ته چاه جمکران منتظر دریافت عریضه و نامههای شیعیان و پیروان احساساتی خود و یا هم در سرداب سامراء منتظر اذن الهی برای ظهور! گویا آن حضرت، هر موقع بخواهد با یکی از علماء در حالت خواب یا بیداری ارتباط برقرار میکند و از اخبار غیب و حوادث آینده و از جامع الصفات بودن نایبان خود میگوید!! در چنین قرائتی از «مهدی» مجموعاً همه چیز آرام و خوب است و برای آمرزش گناهان شخصی و تعجیل در فرج ایشان هم باید فقط دعا کرد و نیاز به حرکت به خصوصی نیست! این همان طرز تفکری است که در بین شیعیان، زهد ریاکارانه، عبادت بیعمل، تنبلی و سستی، گرایش به ظنون و اوهام، تکثر و چند دستگی و مقلد پروری ایجاد کرده و گفتمان مهدویت را ملوث و مبتذل نموده است! در چنین بستری، فرقهها و مذاهب انحرافی مثل بابیت، بهائیت، حجتیه، شیخیه، قادیانیه، ولایت مطلقه غیر معصوم و امثالهم شکل میگیرند و جامعهی اسلامی را دچار بهت و سرگردانی و تشتّت مینمایند!
برای عدهای قدرت طلب و کاسب نیز غیبت امام مهدی علیه السلام فرصت مناسبی ایجاد کرده است تا با سوء استفاده از جایگاه آن حضرت، به تمام لذتهای دنیوی خود رسیده و اهواء و شهوات نفسانی خود را ارضاء نمایند! آنها در واقع امامی میخواهند که غایب باشد و هرگز ظاهر نشود و قیام نکند تا به جای او بنشینند و با نام او و دین او کسب و کار کنند! آنها عاشقان امامانی هستند که «نباشند»! از همین رو برای امامان گذشته هر هزینهای میکنند و هر طور که بخواهند توصیفشان مینمایند! اما در مورد امام حاضر سکوت میکنند؛ میدانید چرا؟! زیرا باید از او اطاعت کنند؛ اطاعت! کاری که هزینه دارد و بسیار سخت است؛ چراکه با اهواء آنان سازگار نیست!
اما اعتقاد به «امام قائم» میتواند مبنای تفکر و عمل متفاوتی باشد. قائم به معنای «قیام کننده و ایستاده» لقبی با مسمّاست که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم و اهل بیت در مورد امام مهدی علیه السلام به تواتر نقل شده است. رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم خود قیام کننده به حق برای اجرای فرامین و احکام خداوند بود و امام مهدی علیه السلام به عنوان آخرین مرد از سلالهی او و آخرین خلیفهی او از اهل بیتش، تجلّی بارز «قائمًا بالقسط» و تحقّق بخش وعدهی اسلام یعنی تحقّق عدالت مطلقهی جهانی است.
آری، ایستادن و قیام کردن یعنی حرکت، یعنی نفی سکون و سستی و تنبلی، یعنی به دنبال شناخت ضعف و قوت خود بودن و به دنبال راه حل بودن برای برطرف کردن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت، یعنی مهیا شدن، یعنی آماده شدن، یعنی زمینه سازی برای ظهور امام علیه السلام! اینجاست که تفاوت دو گروه و دو طرز تفکر روشن میگردد. با اعتقاد به امام غایب، اعتقاد به طاغوت به طرق و اشکال مختلف توجیه میشود؛ ولی با اعتقاد به امام قائم، هیچ چیز توجیهی ندارد و وضعیت موجود هرگز وضعیت مطلوب نیست و هیچ چیز قابلیت جایگزین شدن با امام معصوم را ندارد و لذا باید برای رسیدن به او و اظهار او با تمام توان تلاش و مجاهدت کرد!
آری، پیروان امام قائم میدانند که علت غیبت او چیزی جز عدم امنیت و خوف او از کشته شدن نیست و لذا به جای اسیر شدن در احساسات، خیالات و اوهام، برای رفع موانع ظهور او به صورت عینی و عملی تلاش و مبارزه میکنند؛ چنانکه از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است که فرمود: «إِنَّ لِلْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ غَيْبَةً قَبْلَ أَنْ يَقُومَ، قُلْتُ: وَلِمَ؟ قَالَ: إِنَّهُ يَخَافُ -وَأَوْمَأَ بِيَدِهِ إِلَى بَطْنِهِ يَعْنِي الْقَتْلَ»[۲]؛ «هرآینه برای قائم علیه السلام پیش از آنکه قیام کند غیبتی است، گفتم: به چه علّت؟ فرمود: میترسد -و با دست به شکمش اشاره کرد، یعنی از قتل»!
بی شک در زمان ما، نمایندهی معتقدان حقیقی به تفکر زنده و پویا در حوزهی مهدویت با کلید واژهی «امام قائم» حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و یاران او بوده که با اتکاء به یقینیات و مسلمات اسلامی در حال زمینهسازی برای ظهور ایشان هستند. جناب علامه خراسانی حفظه الله تعالی، زمینهساز ظهور امام مهدی علیه السلام، با برافراشتن پرچمهای سیاه از جانب خراسان بزرگ، قیام خود را با اقدامات فرهنگی، امر به معروف و نهی از منکر و دعوت و تربیت مؤمنان مستعد آغاز کردهاند و ان شاء الله این حرکت را تا تحویل پرچم به صاحبش ادامه خواهند داد.
این چنین است که فرمودهاند:
«مردم را از امامی عادل از ذرّیّهی ابراهیم علیه السلام که خداوند او را قرار داده است، چارهای نیست و این عهدی است که خداوند با او بسته است هنگامی که او را با کلماتی آزمود، پس آنها را به پایان رساند: <فرمود: هرآینه من تو را امامی برای مردم قرار دهندهام، گفت: و از ذرّیّهام نیز، فرمود: عهد من به ستمکاران نمیرسد>، پس هر کس بمیرد در حالی که این امام را نمیشناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است! آگاه باشید که او ابو بکر بغدادی یا محمّد عمر قندهاری یا فلانی یا فلانی -پس هیچ یک از امامان قوم را باقی نگذاشت مگر اینکه نام برد- نیست، بلکه او مهدی است!
سپس به سرودهی دعبل بن علی خزاعی تمثّل جست و فرمود:
خروج امامی که ناچار خارج خواهد شد/
با نام خدا و برکات او قیام خواهد کرد/
در میان ما هر حقّ و باطلی را از هم جدا خواهد ساخت/
و خوبیها و بدیها را جزا خواهد داد/
پس ای نفس! دلآرام و شادمان باش/
زیرا هر چیزی که آمدنی است دور نیست!»[۳]