با صدای برادر احسان ناصری
تایم پادکست: ۶:۵۰
امروز بعد از چند روز بیاکسیژنی و پژمردگی گفتم برم بیرون از خونه تا هم یه قدمی زده باشم و هم یه خلوتی با خودم کرده باشم؛ شال و کلاه کردم و از خونه زدم بیرون تو یکی از خیابونای شهرمون که جون میداد واسه پیاده روی و خیلی هم با صفا و خلوت بود ماشینو پارک کردم و قدمهام رو چسبوندم به سنگ فرشهای پیادهرو.
البته اینجا این روزا واسه خاطر کرونا اینطور خلوت شده وإلا همین چند وقت پیش پر آدم بود. دوست داشتم به حرفایی که تو این مدت شنیده بودم فکر کنم همون حرفهایی که واسه هممون دیگه تکراری شده از بس که شنیدیمش، آخریش همین چند لحظه پیش تو ماشین بود که عموم واسه احوالپرسی زنگ زده بود بعده یه احوالپرسی مختصر زد تو بحث کرونا؛ اینکه این روزا تو خونه چه میکنی و مراقب خودت باش و آخرم گفت خدا کنه هرچه زودتر تموم شه دیگه خسته شدیم و بعدشم قطع کرد؛ یا همین چند روز قبلترش که رفته بودم میوه فروشی سر کوچه؛ اونجا هم همین بحث بود. منتهی میوهفروش یه نظر دیگه داشت. میگفت من که به حرفهای اینا اعتمادی ندارم؛ یه مشکل کوچیک و یه مریضی زپرتی رو اینقدر بزرگش کردن که چی بشه باز معلوم نیست چه نقشهای تو سرشون دارن، کرونا کیلویی چنده؟ بعدم با همون دستایی که به همه جا زده بود یک پرتقال رو قاچ کرد و گذاشت دهنش. دیروزم که طبق عادت همیشگی یه سری به شبکههای اجتماعی زدم دوستم آرش که مثلاً روشنفکره و خیلی میفهمه تو پست آخرش یه متن بلندبالایی گذاشته بود که خلاصهاش این میشد: امروز همه محتاج علم بشری و دانشمنداش هستند و دین هیچ جایگاهی نداره. از یکی هم میشنیدم که میگفت تو این شرایط نباید اینقدر انرژی منفی داد باید امید بدین به مردم، هر کسی هر کاری بلده بایستی انجام بده یکی با قلمش، یکی با حرفاش، یکی هم با رقصیدن!! چه اشکالی داره امروز اولویت فقط و فقط امید دادن به جامعه است!! یه عده هم مثل دوروبریهای خودم که مثلاً معتقدترن دائم میگن خدا رحم کنه و این عذاب رو برداره. اما خب دلیلشون برای این دعاهاشون اینه که دوباره بتونن برن سرکارشون پول دربیارن تا بتونن دوباره برن مهمونی و گشت و گذار و سفر؛ یا هم نهایتاً برن مشهد و کربلا زیارتشونو بکنن. واقعاً هیچکدوممون نمیپرسیم خب دلیل و حکمت این همه بلا و عذاب که هر روز داره شدتش بیشتر میشه چیه!؟ نکتهسنجترینهامون هم تا همین مرحله بیشتر نمیایم که میگیم باید گناه کم بشه و مردم درست بشن. این حرفها و خیلی چیزای دیگه تو سرم مرور میشد و من همچنان قدم میزدم، هوا هم داشت کم کم سرد میشد، نمنم بارونم میزد، قدمهامو سریعتر کردم تا برم بشینم تو ماشین؛ به رحمت و مغفرت خدا فکر میکردم و به جرأت و حماقت مردم که واقعاً چطور فکر نمیکنین خدا میتونست جای به قول خودشون این ویروس ضعیف یک ویروسی رو به جونمون بندازه که کشندگیش جای دو درصد نود درصد باشه یا ویروسی که حتی هوا رو هم آلوده کنه تا آرزوی باز کردن پنجرهی اطاقمون هم به دلمون بمونه تا ببینیم اون روز هم همینطور واسش جوک میسازیم و به مسخرهاش میکنیم!؟ یا زلزله و سیلش رو وسیعتر و مخربتر کنه، تا هممون سهممون از این زمین ویرانه و قسمتمون مرگ باشه. کمکم داشتم به ماشین میرسیدم؛ میخواستم وقتی میرسم طبق عادته همیشگی یه سری به پایگاه الخراسانی بزنم و با خوندن مطالبش ذهنم آروم بگیره. متاسفانه اینترنتم قطع بود اما وقتی نشستم تو ماشین یه نامه از پایگاه رو که برای خودم ذخیره کرده بودم، شروع کردم به خوندن. و به اینجا رسید که «جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله» به زیبایی در مورد وضع امروز بشر هشدار میدن و میگن:
«هان ای انسان! تو عمر خود را کردهای و آزمون خود را پس دادهای! زمین را از چرک خود ملوّث ساختهای و آسمان را با دود خود سیاه نمودهای! دریاها نجاستت را تطهیر نمیکنند و کوهها بزرگی گناهت را نمیپوشانند! دستانت به خون آلوده است و از دهانت آتش زبانه میکشد! شهوتت شهرها را غرق کرده و غضبت روستاها را سوزانده است! برای قدرت به جنایت دست یازیدهای و برای ثروت به غارت روی آوردهای! به من بگو تا کی چنین طاغی خواهی بود و تا کجا چنین ساقط خواهی شد؟! آیا وقت آن نرسیده است که باز ایستی؟! آیا وقت آن نرسیده است که باز گردی؟!
هان ای مردم! آگاه باشید که عذاب خداوند به شما نزدیک شده است؛ من آوایش را میشنوم و بویش را استشمام میکنم و سایهاش را میبینم، ولی بیشتر شما غافلید! اگر سر نجات دارید، من را با شما نصیحتی است: از پروردگارتان آمرزش بخواهید و به سوی او توبه کنید و از کسی فرمان برید که او تطهیرش کرده و هدایتش نموده است، همان که وصفش را در صحف پیامبران مییابید.»
چه فرازهای انذار دهنده و با صلابتی بود تا اینکه به این فراز رسیدم و با خوندنش انگار پشتم میلرزید:
«اینک ای سرکشان! در انتظار نابودی باشید؛ زیرا به شما گفتم که خداوند در حال گذر است، پس از سر راهش کنار بروید، ولی از سر راهش کنار نرفتید و گفتید که راه فراخ است؛ پس ناگزیر از روی شما عبور خواهد کرد و شما را پایمال خواهد ساخت و آن گاه یافت نخواهید شد، مگر در زیر خاکها و لابهلای سنگها و ریشهها!»
منبع پادکست: پایگاه اطلاعرسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی > نگارخانه > صوت > کرونا