این روزها حال آسمون هم خوب نیست.حقم داره سالهاست که داره از اون بالا انواع جنگها، ظلم ها، فساد ها و بی عدالتی های ساکنین زمین رو میبینه و فقط روز و شب و شب رو روز می کنه.گاهی از شدت آلودگی های اهالی زمین چنان تیره و تار میشه که گویی بغض بزرگی داره و دلش گرفته. درست مثل این روزها که نفس کشیدن به هر تعبیری برامون سخت شده و هر لحظه منتظر بارش بارونیم.
به همین خاطر من و تعدادی از بچه ها ترجیح دادیم تو راهروی مدرسه بایستیم و صحبت کنیم؛ که در این حین زنگ خورد و من باید سر کلاس میرفتم.
طبق معمول علی با هیات همراهش اومده بودن دنبالم، گفتم: بچه ها برین سر کلاس دارم میام.
وارد کلاس که شدم بعد از چاق سلامتی با بچهها، سوال ها شروع شد.
آقا امروز قراره چکار کنیم؟ آقا فیلم یا قصه؟ آقا اسمش چیه؟ آقا……گفتم بچهها اجازه بدین.امروز می خوام داستان اویس قرنی رو براتون تعریف کنم تا بعد در موردش با هم به گفتگو بنشینیم.
به همون شکلی که همیشه براشون قصه و حکایت تعریف می کنم شروع کردم و داستان اویس رو برای بچهها نقل کردم.
به نظرم خالی از لطف نیست اگه شما هم بدونید که اویس فردی نیک اندیش و در پی حقیقت بود به محض این که آوازه ی سخنان پیامبر به شهر و محل زندگیش رسید به دنبال اون شتافت و گمشده ی خود رو با شهادت دادن به یگانگی خدا در دین اسلام یافت.اعجاز کلام رسول خدا در جان اویس محبتی الهی جاری کرد؛ طوریکه همواره میگفت: از جانب مدینه بوی بهشت به مشام میرسد.
اویس با وجود اینکه هم عصر با پیامبر صلی الله علیه و آله و سلّم می زیسته اما تا پایان عمر هرگز موفق به زیارت رسول الله نشد.آنچه که در زندگی این مرد شاخص به نظر میرسه نحوه تصمیم گیری و نوع نگاه اوست.
از نگاه بچه ها می شد فهمید که کلی سوال توی ذهنشون به صف ایستادن و یه چند تایی هم می خوان خارج از نوبت پاسخشون رو بگیرن.تا اجازه دادم بچه ها سوال بپرسن؛ محمد گفت: آقا اجازه چرا اویس بدون اینکه پیامبر رو ببینه صحبتهای ایشون رو پذیرفت و مسلمان شد؟!
جواد پرسید، آقا اویس از کجا یقین کرد حرف هایی که به گوشش رسیده کلام پیامبرِ؟!
محسن سوال کرد، آقا اویس چطور مطمئن شد که پیامبر فرستاده خداست؟!
رفتم پای تخته و حدیثی از حضرت امیرالمومنین علی علیه السلام نوشتم و گفتم بچهها جواب همه ی سوالات شما همین حدیث شریف هست”انظر الی ما قال و لا تنظر الی من قال” به اصل کلام بپردازید نه کیستی گوینده.
به بچهها گفتم: دوست دارم چند دقیقه ای راجع به این کلام گوهر بار فکر و گفتگو کنین.
در طول مدتی که بچه ها داشتن با هم بحث و گفتگو می کردن یاد حجمه ها، حاشیه پردازی ها و لجن پراکنی هایی افتادم که عدهای از روی وقاحت و با نهایت بیشرمی و تعدادی هم از روی جهل و نادانی نسبت به جناب علامه منصور هاشمی خراسانی مطرح میکنن. به دنبال نام، نشونی، صدا و تصویری از ایشون هستن تا بقول خودشون وجود حضرت علامه رو تایید کنن و کلام ایشون رو بپذیرن؛ ولی مشخصه که هدف اونها از طرح این مدل بهانه تراشی ها و بیان این نوع ان قلت ها فقط و فقط گرفتار کردن و کشتن ایشون و به تبع اون از بین بردن معارف ناب اسلامیست.
با قاطعیت و جسارت تموم دست به دامن کثیف ترین روش تبلیغاتی یعنی نشر دروغهای بزرگ میشن.برای مثال میگن ایشون ادعای امامت و نیابت امام مهدی علیه السلام رو از جانب خداوند دارن پس باطل هستن و گفتمانشون انحرافیست.
این در حالیه که عالماً و عامداً حق رو میدونن ولی چون پایبند به چیزی نیستن، لذا دست به کتمان اون میزنن.
برادران و خواهران مسلمانم!
حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، گرفتار غضب کسانی شدن که فهم و دانش از وجودشون رخت بربسته.مگر نه اینکه ما خدایی رو می پرستیم که قابل رویت نیست!
مگر نه اینکه ما به تبعیت از کلام پیامبری مسلمان شدیم که هرگز او رو ندیدیم!
مگر نه اینکه سالهاست در پی انتظار منجی عادلی هستیم که هیچ تصویری از ایشون نداریم!
مگر نه اینکه حق با مردم شناخته نمیشه!
مگر نه اینکه کیستی گوینده ملاک و معیار حق بودن کلامش نیست!
پس چطور حاضر نیستیم اندکی در گفتمان علامه منصور هاشمی خراسانی تامل و تدبر کنیم و مدام در طلب کیستی ایشون هستیم!!!
آیا ایشون جز بیان اندیشه های خالص اسلامی داعیه ی چیز دیگری دارن؟
ولله که اگه هرکس بنای مخالفت با کسی رو داشته باشه و به خودش اجازه بده اون فرد رو با انواع تهمت ها، بهتانها و افتراها خطاب کنه؛ مبانی اخلاق رو به هم ریخته.این در حالیه که ما ادعای پیروی از پیامبری رو میکنیم که می فرمایند:
“إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَکارِمَ الْأَخْلَاقِ.”
به راستی که من برای به کمال رساندن مکارم اخلاق مبعوث شده ام.
اگه مبتلا به بیماری شخصیت گرایی نیستیم و تنها در تبیین و تشریح مبانی و اصول اعتقادیمون اختلاف سلیقه داریم چرا طبق نص صریح قرآن که می فرمایند:
“وَقُلْ لِعِبَادِي يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ ۚ
و بندگانم را بگو که همیشه سخن بهتر را بر زبان آرند.” (اسرا/۵۳)
عمل نمی کنیم تا اونچه رو که می شنویم و می خونیم در میزان عقل، قرآن و سنت قرار بدیم و حقیقت رو دریابیم؟!
ای اهل ایمان!
این عالم فرزانه بدون اینکه دل به بارگاه دنیا ببازن، بدون اینکه در کلامشون جانب فرقه ای رو نگه دارن، بدون اینکه خوف کسی غیر از خدا رو در دل داشته باشن، عمر خود رو که ارزشمندترین سرمایه ی هر فرد هست در طبقی از اخلاص بر یک دست نهادن و با دستی دیگه بیرق نهضت مقدس بازگشت به اسلام رو برافراشتن تا همه ی مسلمونهای حق جو و محب اهل بیت رو به منظور زمینه سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام دور هم جمع کنن.
یاد فرازی از نامهی جناب علامه افتادم که در اون حجت رو بر همه ی مسلمانها تموم میکنن و اینطور می فرمایند:
“بدانید که مقصود من از اين حرکت، کسب ثروت يا قدرت يا شهرت در زندگی دنيا نيست و نمیخواهم که در زمین برتری یابم یا تباهی انگیزم و در دین بدعتی گذارم یا فرقهای برسازم یا حلالی را حرام و حرامی را حلال گردانم یا مدّعی چیزی شوم که خداوند برای من قرار نداده است. بیگمان من فرشته نیستم و نمیگويم که به من وحی میشود و نمیگويم که صاحب این امر هستم و نمیگويم که با او در ارتباطم. جز اين نيست که مقصود من از اين حرکت، بر پا داشتن اسلام و پیراستن آن از بدعتها بر پایهی کتاب خدا و سنّت پیامبر اوست. نه جبّاری ستمگر و نه شیّادی فتنهگرم، بل آمدهام تا چیزهایی از اسلام که فراموش کردهاید را به یاد آورم و چیزهایی از آن که پنهان ساختهاید را آشکار سازم، بیآنکه در ازایش از شما مزدی طلبم یا بر شما منّتی بنهم. آمدهام تا خلیفهی خدا در زمین را تصدیق کنم و راه را برای او هموار سازم، پس گروهی را برای یاریاش فراهم آورم و در زیر بالهایم بپرورانم، با کتابها و حکمتها و پندها و تأدیبها، مانند شمعی که در تاریکی روشن میشود، تا چیزی که دور کردهاید را نزدیک کنم و چیزی که سخت کردهاید را آسان و بشارتی برای ستمدیدگان شما و هشداری برای ستمگرانتان باشم.”
عزیزان من!
مبادا در تله ی تعصب بیوفتیم و چشم و گوشمون رو به روی حقیقت ببندیم.
مبادا از کسانی باشیم که گفتن هر دروغی رو برای خودشون مباح میدونن
مبادا فراموش کرده باشیم که،
” أَلَمْ يَعْلَمْ بِأَنَّ اللَّهَ يَرَىٰ.
آیا نمی دانست که خدا او را می بیند؟” (علق/۱۴)
صدای یکباره ی رعد و برق رشته ی افکارم رو پاره کرد.متوجه علی شدم که با استناد به منابع موجه در حال بیان کردن دلایل مخالفتش در خصوص نظر مرتضی ست.
خدا رو شکر امروز هم آسمون بارید و سیاهیها رو شست؛ هم بچهها مطلب مهمی رو در حین گفتگو یاد گرفتن.
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار