«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/ ۱۲۵)؛ «با حکمت و موعظهی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونهای که بهتر است مجادله نما»
متن شبهه:
منصور هاشمی خراسانی در کتاب «بازگشت به اسلام» ص۱۲۵ مینویسد: «من به طور حتم، يک شيعه يا سنّي به معناي مصطلح نيستم، ولي نمونه اي از يک مسلمان حق گرايم که به سوي اسلام دعوت مي کنم.» در حالی که «شیعه» در اصطلاح به کسانی گفته میشود که حاکمیّت اهل بیت را پذیرفتهاند و در عقاید و اعمال پیرو آنان هستند، پس کسی که خود را شیعه نمیشمارد در دعوت به سوی حاکمیّت اهل بیت دروغگوست. همچنین تفکیک «شیعه» از «اسلام اصیل» مغالطه است، زیرا اسلام اصیل هر گاه نسبت به برداشتهای نادرست از اسلام سنجیده میشود، مذهب نامیده میشود. به اعتراف منصور هاشمی خراسانی، محال است که امّت همگی بر مذهب باطل جمع شوند و در این صورت، ادّعای او که خود را نخستین فرد اهل حقّ و دعوت کننده به حاکمیت اهل بیت میپندارد؛ خود به خود نقض می شود.
پاسخ به شبهه:
طبق رهنمود پایگاه اطّلاع رسانی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، «شیعه» در میان مسلمانان <در دو معنا به کار رفته است: یکی معنای لغوی و حقیقی که از پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده و از اواخر خلافت عثمان و سپس آستانهی جنگ جمل رواج یافته و به معنای حامیان علیّ بن ابی طالب در برابر دشمنانش بوده و شامل برخی مخالفان عثمان در جریان شورش مصریان و سپس همهی یاران علیّ بن ابی طالب در جنگهای جمل، صفّین و نهروان میشده است اگرچه بیشترشان به خلافت ابو بکر و عمر پیش از خلافت او باور داشتند و دیگری معنای اصطلاحی و اعتباری که به مرور زمان شکل گرفته و به یک مذهب با اصول و فروع مشخّص تبدیل شده و شامل مجموعهای از عقاید صحیح و غلط دربارهی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و بدگمانی و بدگویی دربارهی ابو بکر و عمر است. تردیدی نیست که «شیعه» به معنای نخست بر حق بوده است؛ زیرا هیچ گاه علیّ بن ابی طالب در برابر کسی قرار نگرفت مگر اینکه حق با او بود…ولی «شیعه» به معنای دوم از این بساطت برخوردار نیست، بل مرکّب از عقاید و اعمال فراوانی است که برخی صحیح و برخی غلط هستند و با این وصف، نمیتوان آن را به طور کامل حق یا به طور کامل باطل دانست.> (پرسش و پاسخ ۳۱۰) لذا در نگاه حضرت علامه، «شیعه» به مثابهی یک مذهب، یک امر نوپیداست و اصالتی ندارد و از همین روست که ایشان خود را شیعه به معنای مصطلح نمیداند، اگرچه قطعاً «شیعه» به معنای حقیقی کلمه هست.
با این وصف، بر این نقدکننده کمسواد یا کمدقّت لازم است که به جای سفسطه و ارائه تعاریف خودساخته و بیپایه، پیش از هر چیز معنای حقیقی «شیعه» را از معنای اصطلاحی آن تمییز بدهد، سپس مدّعی نقّادی باشد! به علاوه آنچه مصداق مغالطه و گونهای مصادره به مطلوب است، یکی دانستن «شیعه رایج و مصطلح» با «اسلام اصیل» و فرافکنی در مورد انحرافاتی است که تشیّع کنونی به آن دچار شده است. از اینجا دانسته میشود که دروغگو و مفتری، آن -به اصطلاح- شیعیانی هستند که با انواع بدعتها، خرافات، زیادهرویها و بداخلاقیهای خویش، اسباب وهن و بدنامی گفتمان اهل بیت طاهرین را فراهم آوردهاند، در حالی که صدّیقان و صالحان، کسانی امثال علامه منصور هاشمی خراسانی هستند که با گفتمان وزین و معقول خویش در دعوت به سوی حاکمیّت اهل بیت، مایه زینت و سربلندی آن پیشوایان معظّم به شمار می آیند.
بله، طبق دیدگاه حضرت علامه «اتفاق نظر قطعي مسلمانان، بنا بر عدم امکان اجتماع آنان بر باطل، کاشف از حقانيّت است» اما این کوچکترین ربطی به مسأله «مذهب» یا «تشیّع مصطلح» ندارد؛ چراکه همه امّت نه بر مذهب گرایی اجتماع کردهاند و نه بر تشیّع مصطلح! بلکه فارغ از این نکته، قدر متیقّن آن است که ائمه اهل بیت و پیروان صدّیق آنان در طول تاریخ، همواره معتقد به اسلام حنیف بودهاند و هرگز شیعه یا سنّی به معنای مصطلح و مقیّد به یک مذهب خاص نبودهاند و نیستند.