«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» (نحل/ ۱۲۵)؛ «با حکمت و موعظهی نیکو به راه پروردگارت دعوت کن و با آنان به گونهای که بهتر است مجادله نما»
متن شبهه:
فرقه منصور هاشمی خراسانی شباهت زیادی به فرقهی ناصبی وهابیت دارد. از جمله میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
۱ . او در کتاب «بازگشت به اسلام» دربارهی کسانی که در حقّ اهل بیت ظلم کردند میگوید: «سوابق نیکوی آنان در اسلام موجب گمان نیکو به آنان است» (ص۲۲۵) و میگوید: «بایسته است که کارهای اصحاب پیامبر و مسلمانان نخستین بر نیکوترین وجه ممکن حمل شود» (ص۲۲۶) وهابیت نیز تأویل و حمل افعال صحابه بر بهترین وجه را واجب میشمارد. (نک: الصواعق المحرقة، ص۱۹۳) باید پرسید قتل حضرت فاطمه (س) را چطور تأویل میکنید؟!
۲ . منصور هاشمی خراسانی با استناد به بقرة/ ۱۳۴ ادّعا میکند کارهایی که صحابه انجام دادهاند به ما مربوط نیست! جالب است که ابن تیمیه هم به همین آیه استناد کرده و چنین برداشتی از آن دارد. (نک: المستدرك على مجموع الفتاوى: ۲/ ۲۳۶) در حالی که مفهوم آیه این نیست و خداوند بسیاری از گذشتگان ظالم و خطاکار را مورد مذمّت قرار داده و تابعین آنان در آینده را در حکم آنان دانسته است؛ همچنانکه یهودیان زمان پیامبر را به خاطر قتل انبیاء گذشته ملامت نموده است. (نک: آل عمران/ ۱۸۳)
۳ . منصور هاشمی خراسانی و وهابیت نه تنها از دشمنان اهل بیت برائت نمیجویند، بلکه برای آنان استغفار میکنند و صلوات میفرستند! وی می گوید: «طلب آمرزش برای مسلمانان پيشين شايسته است و کينه داشتن از آنان شايسته نيست» (بازگشت به اسلام، ص۲۲۵) همچنانکه خطیب بغدادی بر راویان حدیث لازم میداند که از نقل اختلافات صحابه اجتناب کنند و بر همهی آنان صلوات بفرستند و برای همهشان استغفار کنند. (نک: الجامع لأخلاق الراوي، ج۲، ص۱۱۹)
بنا بر این فرقهی منصور هاشمی خراسانی، همان وهابیت با لباس شیعی است که برای جنگ با امام زمان به میدان آمده است.
پاسخ به شبهه:
این روزها فرقهی ضالّه و معاندی سر از تخم درآورده که بیشترین شباهت را با منافقان خیره سر، کینه توز و عیب جوی عهد پیامبر اکرم و اهل بیت طاهرین علیه و علیهم السلام دارد و به سبب نفاق عمیق و پایدارش، عَلم عناد با حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی -این دعوت کننده به سوی اهل بیت و زمینهساز ظهور امام مهدی علیه السلام- را برافراشته و هر روز برگ جدیدی از رسوایی علمی و اخلاقی خویش را رقم میزند و عداوت پنهان خود با قرآن کریم و اهل بیت طاهرین را آشکارتر مینماید!
همان طور که مشاهده کردید، منتقد سعی دارد با تقطیع و تحریف عبارات، برخی دیدگاههای حضرت علامه را شبیه به برخی دیدگاههای صاحب نظران وهابی نشان دهد و از این طریق، با تحریک احساسات مذهبی شیعیان، نتیجه گیری کند که گفتمان حضرت علامه مانند گفتمان وهّابیت، باطل و مصداق یک توطئه علیه شیعه است. در حالی که همهی اهل اطلاع و انصاف میدانند که وهّابیت و هر فرقهی ضالّهی دیگری، در میان سخنان باطل و اغواگرانهی خود، سخنان حقّی نیز دارند، بلکه فرقهای مانند خوارج هم سخن حقّی بر زبان میراندند که از آن برداشت باطلی داشتند: «کَلِمَةُ حَقٍّ يُرَادُ بِهَا بَاطِلٌ» (نهج البلاغه، خطبهی ۴۰). این به معنای آن است که برای قضاوت دربارهی یک دیدگاه باید به مطابقت یا عدم مطابقت آن با عقل و شرع نظر نمود، نه صرفاً شباهت یا عدم شباهتش با یکی از دیدگاههای فرق ضالّه. اگرچه در ادامه خواهیم گفت که شباهت ادّعایی، واقعیت ندارد و تنها شانتاژی عوام فریبانه و توهّمآلود از سوی منتقد مغرض است!
پیش از ورود به بحث و پاسخ به اصل شبهه، باید به این نکته اشاره کنیم که دیدگاه حضرت علامه دربارهی صحابهی پیامبر دیدگاهی عادلانه و حکیمانه و موافق با قرآن کریم و مصلحت مسلمانان است. در نگاه ایشان «صحابه به معنای یاران مسلمان پیامبر اسلام، از آن حیث که در گرویدن به او بر دیگران پیشی گرفتند و با مال و جان خود از او حمایت کردند و کتاب و سنّت او را پاس داشتند و به دیگران انتقال دادند، دارای فضیلت هستند و حقّ عظیمی بر آیندگان دارند و از این رو، احترام به آنان و استغفار برای آنان واجب است و از آن حیث که انسانهایی غیر معصوم بودند، در معرض خطا، نسیان و معصیت قرار داشتند و تبعاً تقلید از آنان به معنای پیروی از آنان بدون علم به دلیلشان از قرآن و سنّت، جایز نیست و این نظری معتدل به دور از افراط اهل سنّت و تفریط اهل تشیّع است که از قرآن و سنّت دانسته میشود؛ چراکه خداوند و پیامبر او از یک سو صحابه را ستایش کردهاند و از سوی دیگر دربارهی خطا، نسیان و معصیت آنان سخن گفتهاند و با این وصف، چارهای جز توجّه به هر دو جنبهی آنان با توجّه به هر دو بخش سخنان خداوند و پیامبر او وجود ندارد و این کاری است که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی انجام داده است» (پایگاه اطّلاع رسانی، پرسش و پاسخ ۳۲۹)
با این مقدّمه، توجّه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:
پاسخ به شبههی اول:
اوّلاً گمان نیکو دربارهی مسلمانان (خصوصاً مهاجرین و انصار) و حمل افعال آنان بر وجه أحسن، نه سخن وهابیت (!) بلکه دستور صریح قرآن کریم (نور/ ۱۲؛ حشر/ ۱۰؛ حجرات/ ۱۲) و مورد تأکید اهل بیت (کافی، ج۲، ص۳۶۲؛ قرب الاسناد، ص۲۹؛ وسايل الشيعه، ج ۸، ص ۶۱۴؛ مستدرك الوسائل، ج۹، ص۱۴۴؛ بحار الأنوار، ج۷۲، ص۲۰۱) و مقتضای اصل عقلی «صحّت» و «برائت» است و با این اوصاف، یک قاعدهی بنیادین اسلامی است، تا حدّی که میتوان منکر آن را منکر ضروری اسلام دانست!
ثانیاً حضرت علامه در ادامه، متعلَّق این «گمان نیکو» و معنای مورد نظر خویش از آن را توضیح داده، اما منتقدِ خائن و متقلّب، ادامهی سخن علامه را بریده است! توضیح آنکه جناب منصور حفظه الله تعالی بعد از تبیین جایگاه اهل بیت به عنوان خلفای منصوب الهی بعد از رسول خدا و افشای انحرافی که توسّط صحابه رخ داد، این حقیقت را مستلزم اهانت به صحابه ندانسته و ضمن اشاره به سوابق نیکوی آنان در صدر اسلام، با رویکردی حکیمانه و موافق با دستور قرآن کریم، فرموده است: «گمان نيکو به آنان اين است که از اين حقيقت آگاهی نداشتند يا آن را فراموش کردند و اگر واقعيّت خلاف اين باشد نيز آنان مسئول کار خويشند و ديگران مسئول کار خويشند» (بازگشت به اسلام، ص۲۲۵) و این در نگاه عاقلان، سخنی به غایت دقیق و منصفانه است.
ثالثاً منتقد بیاخلاق، خیانت دیگری کرده و وجه تمایز نظر علامه با نظر وهابیت دربارهی حمل افعال صحابه بر وجه أحسن را ذکر نکرده است! حضرت علامه در ادامهی سخن خود پیرامون حمل افعال صحابه بر وجه أحسن، توضیح بسیار مهمّی داده و فرموده است: «هر چند حمل کارهای آنان بر وجوه غير ممکن، دروغ است و جايز نيست؛ مانند اينکه بيعت آنان با حاکمانی جز اهل بيت، بر عدم وجوب بيعت آنان با اهل بيت حمل شود که محال است، يا محاربهی آنان با حاکمانی از اهل بيت، بر جواز محاربهی با اهل بيت ولو بر مبنای اجتهاد حمل شود که محال است، يا ارتکاب کبائری نظير قتل و زنا و شرب خمر توسّط آنان، بر امکان اجتهاد در اين قبيل امور حمل شود که محال است، يا صدور بغی و ظلم و فحشا و منکر از آنان، قابل جمع با عدالت آنان شمرده شود که محال است؛ با توجّه به اين واقعيّت که هيچ کس جز خداوند پيراسته نيست، مگر کسي که خداوند او را پيراسته شمرده… چنانکه اهل بيتِ پيامبرش را پيراسته شمرده و فرموده است: <جز اين نيست که خداوند اراده دارد تا هر گونه ناپاکي را از شما اهل بيت بزدايد و شما را به طور کامل پيراسته گرداند> (أحزاب/ ۳۳) و کسي جز آنان را پيراسته نشمرده… با اين وصف، کسانی که اصحاب پيامبر صلّی اللّه علیه و آله و سلّم را از لغزشهاشان پيراسته میشمارند، تنها خود را میفريبند و واقعيّت را تغيير نمیدهند» (بازگشت به اسلام، ص۲۲۶). واضح است که اینها ردّی صریح بر مبانی و دیدگاههای وهابیان است! با این وصف، چرا منتقد چشم خود را بر روی آنها بسته و مسأله را طور دیگری جلوه داده است؟!
رابعاً نقش برخی صحابه در درگذشت حضرت فاطمه سلام الله علیها، از موضوعات شدیداً اختلافی و حسّاسیتبرانگیز میان شیعه و اهل سنّت است و از همین رو، اهل بیت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی آن سکوت پیشه کردهاند؛ چنانکه هیچ روایت صحیح و صریحی از آنان دربارهی آن نرسیده است. از همین رو، جناب علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نیز به تبعیت از اهل بیت در این باره سکوت پیشه کرده است. آری، قدر مسلّم این است که درگذشت آن حضرت به صورت عادی واقع نشده، بلکه در اثر فشارهای روحی و جسمی شدید و ناگهانی ناشی از مصیبت درگذشت رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، انحراف خلافت از مسیر حق، غصب فدک از اهل بیت و برخی حوادث ناگوار دیگر واقع شده است.
پاسخ به شبههی دوم:
آنچه منتقد میگوید ناشی از کجفهمی یا غرضورزی اوست؛ زیرا علامه هرگز نفرموده است که اعمال صحابه به ما مربوط نیست؛ چنانکه خود ایشان به روشنی دربارهی رویدادهای صدر اسلام، انحرافات صحابه در امر خلافت و اختلافات میان آنان اظهار نظر کردهاند (نک: بازگشت به اسلام، ص۱۱۱ تا ۱۲۶ و ص۱۵۸ تا ۱۶۱)، لکن ایشان سوء ظن دربارهی نیّات صحابه را کاری نادرست میشمارند و پس از بیان ضرورت حسن ظن به آنان میفرمایند: «اگر واقعيّت خلاف اين باشد نيز آنان مسئول کار خويشند و ديگران مسئول کار خويشند و مسلمانان پسين از کاری که مسلمانان پيشين کردند، بازخواست نمیشوند» و اینجاست که به آیهی شریفه استناد مینمایند. لذا پر واضح است که استناد علامه به این آیهی شریفه، به معنای پرهیز از توهین کردن و تهمت زدن به صحابه است، نه پرهیز از موضعگیری و روشنگری دربارهی اختلافات و انحرافات آنان، در حالی که استناد ابن تیمیه به این آیه، برای اثبات ضرورت «سکوت دربارهی اختلافات صحابه» و «عدم تعیین درستکار و خطاکار» میان آنهاست؛ همچنانکه عنوان فتوای او این را روشن میکند: «الإمساك عما شجر بين الصحابة والحكمة فيه، وعدم تعيين المصيب» یعنی «سکوت و خودداری از ورود به اختلافات صحابه و حکمت آن و عدم تعیین درستکار» و در ذیل آن از ضرورت سکوت دربارهی اختلافات صحابه و خطاهای آنان سخن میگوید (نک: المستدرك على مجموع الفتاوى، ۲/ ۲۳۶). واضح است که این مغایر با دیدگاه حضرت علامه است؛ چنانکه در جایی دیگر فرمودهاند: «این توهّم عجیب که اختلاف اصحاب رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم با یکدیگر، تنها بر پایهی اجتهاد متفاوت آنان در اسلام بوده، برخاسته از تغافلی عمدی دربارهی حقایق تاریخی است و بهرهای از واقعیّت ندارد؛ چراکه مسلّماً آنان نیز با وجود مصاحبتشان با رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم، انسانهایی عادی و در معرض خطا و نسیان بودند و از هیچ جای شرع، عصمت آنان ثابت نمیشود؛ بلکه عدم عصمت آنان با توجه به اختلافشان با یکدیگر، واضح است و ظاهراً اختلافی نیز میان مسلمانان دربارهی آن نیست. همچنانکه عدالت همهی آنان هرگاه به معنای عدم فسق همهی آنان باشد، با ظهور فسق برخی از آنان به سبب ارتکاب کبائر مسلّم و غیر قابل تأویلی مانند قتل، بغی، زنا، سرقت، قذف، شرب خمر، فرار از جهاد و دروغ بستن بر خدا و پیامبر منتفی است، تا جایی که اصرار بر آن، مکابره در برابر محسوس شمرده میشود…» (بازگشت به اسلام، ص۱۵۸ و ۱۵۹)
پاسخ به شبههی سوم:
اوّلاً این ادّعای منتقد، کذب محض و افترای کور دیگری است؛ زیرا حضرت علامه در ص ۲۱۴ و ۲۱۵ کتاب شریف «بازگشت به اسلام» بر وجوب برائت از کافران، ظالمان و دشمنان خدا و خلیفهاش تأکید فرموده و پایگاه اطّلاع رسانی ایشان نیز لعن قاتلان اهل بیت و کسانی چون یزید که دشمنیشان با اهل بیت معلوم و مورد اتفاق است را جایز دانسته است (نک: پرسش و پاسخ ۷۰)، اما روشن است که دشمنی کسانی چون «ابوبکر و عمر» با اهل بیت امری «معلوم و مورد اتّفاق» نیست، بلکه «مظنون و مورد اختلاف» است و با این وصف، قرار دادن آنان در ردیف نواصبی چون قاتلان کربلا، غیر منصفانه و تعصّبآمیز است.
ثانیاً حسن ظنّ به مسلمانان نخستین و طلب آمرزش برای آنان، نه سخن وهابیت، بلکه صریح سخن خداوند متعال است (نک: حشر/ ۱۰؛ نور/ ۱۲؛ حجرات/ ۱۲) و بالتبع انکار آن کفر و سرکشی از آن فسق است. این در حالی است که «بدگمانی به صحابه» رویکرد غالب شیعیان متعصّب است و این می تواند آنان را به ورطهی خطرناکی از انحراف بکشاند.
ثالثاً حتّی اگر نفاق و عداوت برخی از صحابه برای عدّهای از مسلمین «معلوم» باشد و آنان را مستحقّ لعن بدانند نیز، لعن هیچ یک از صحابه جایز نیست؛ زیرا بر عاقلان پوشیده نیست که لعن صحابهی رسول خدا موجب تفرقه و گسترش کینه و عداوت و نفرت و خونریزی میان مسلمانان میشود و با این وصف حتّی اگر فرضاً حکم اوّلی آن، جواز باشد، حکم ثانوی آن با توجّه به تبعات مذکور حرمت است.
رابعاً طعنه و تحریف منتقد حاکی از شیطنت اوست؛ چراکه حضرت علامه برای صحابه استغفار میکند، اما هیچ جایی بر آنان صلوات نفرستاده است و این از آن روست که صلوات بر کسی حاکی از تأیید و تصدیق افعال و احوال اوست، لکن استغفار برای کسی به معنای تأیید ضمنی انحراف و خطای اوست و لذا این دو با هم بسیار متفاوتند.
مشاهده فرمودید که شبههپراکنی این طائفهی گمراه و عیبجو، کاملاً مغرضانه و مبتنی بر تقطیع، تحریف و نقل گزینشی دیدگاههای حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی است و تمام معیارهای اخلاقی برای یک نقد سالم را زیر پا گذاشته است. همچنین ملاحظه کردید که نظرات علامه مبتنی بر یقینیات اسلامی و نصوص قرآنی است و تمایزهای بارز و مهمّی با گفتمان وهّابیت دارد. متأسفانه تقلّای این سفیهان لجوج برای چسباندن علامه به وهّابیها، گاه به انکار ضروریات اسلام و زیر پا گذاشتن نصوص قرآن میانجامد و البته در جای خود از نفاق این جماعت و عداوتشان با اسلام پرده برمیدارد و تبعاً دشمنان کوفی مسلک اهل بیت را که ریاکارانه لباس دوست بر تن کردهاند، به ما میشناساند.