«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» [۱]
متن شبهه:
منصور هاشمی خراسانی در کتاب «بازگشت به اسلام» ص ۱۴۴ و ۱۴۵ مینویسد: «مسلمانان نخستين…با جديت از نوشتن حديث و روايت آن جلوگيري ميکردند…در اين ميان، تنها عناصري جوان و دون پايه از آنان مانند ابوهريره، به روايت حديث اهتمام داشتند و به همين دليل، کتب حديث از روايات آنان آکنده شد؛ و گرنه بزرگاني مانند ابو بکر، عمر، عثمان، علي، طلحه، زبير، سلمان، ابو ذر، عمار و ديگران، کمتر حديثي را روايت مي کردند و امثال ابو هريره را نيز از روايت بسيار باز مي داشتند و به همين دليل، روايات اندکي از آنان در کتب حديث به چشم مي خورد.»
کسی که مدّعی زمینه سازی برای ظهور مهدی است، چگونه «ابوبکر»، «عمر»، «عثمان»، «طلحه» و «زبیر» را از بزرگان بلندپایه میشمارد؟! به علاوه، این ادّعا که علی، سلمان، ابوذر، عمّار و… کمتر حدیثی را روایت میکردند و روایات اندکی از آنان در کتب حدیث به چشم میخورد، کاملاً مضحک و بیپایه است! چون در منابع شیعه به وضوح روایات فراوانی از امیر المؤمنین، ابوذر و سلمان و عمّار به نقل از رسول خدا موجود است و در منابع اهل سنّت، تنها به عنوان نمونه در مسند احمد بن حنبل، روایات متعدّدی از این بزرگواران روایت شده است که جداگانه در مسندهایی به نام خود آنان قابل مراجعه است.
پاسخ به شبهه:
به نظر میرسد نقدکننده از فرط بیدقّتی، غرض ورزی و تعصّب مذهبی، واقعیّتهای تاریخ اسلام را نادیده میگیرد یا درک صحیحی از سخن حضرت علامه ندارد. روشن است که گروهی از صحابه پیامبر، فارغ از درستی یا نادرستی کردارها و دیدگاههایشان، به واسطه سابقهی بیشتر در اسلام، مصاحبت بیشتر با پیامبر اکرم، مجاهدت در جنگها یا أحیاناً جایگاه سیاسی که داشتهاند، برجسته و متمایز هستند و طبیعتاً معنون و شناخته شدهتر شمرده میشوند، اما گروهی دیگر از آنان که در مقایسه با گروه اول، سابقهی چندانی در مصاحبت با پیامبر و مجاهدت در جنگها و در مجموع، حضور پر رنگی در تاریخ اسلام نداشتهاند، طبیعتاً ناشناختهتر هستند. با این وصف، هیچ تردیدی نیست که کسانی مانند ابو بکر، عمر، عثمان، طلحه و زبير قطعاً از بزرگان و سرشناسان اصحاب پیامبر بودند و کسی مانند ابو هریره که تنها حدود دو سال مصاحب پیامبر بود و مجاهدت ویژه یا خدمات به خصوصی نداشت، از «عناصر دونپایه» اصحاب شمرده میشود. پذیرش این نکته واضح از تاریخ اسلام، تنها برای کسانی دشوار است که دچار نگرشی قشری نسبت به شخصیت های صدر اسلام و درگیر تعصّب هستند.
سخن حضرت علامه ناظر به منابع روایی اهل حدیث است؛ آنچنانکه ابوهریره با وجود آنکه تنها حدود ۲۱ ماه با پیامبر مصاحبت داشت، بالغ بر ۵۰۰۰ حدیث از آن حضرت روایت کرده است و به جرأت میتوان گفت که روایات او چیزی نزدیک به یک سوّم منابع معتبر اهل حدیث را به خود اختصاص میدهد این در حالی است که از سایر صحابه معنون و با سابقه رسول الله به مراتب روایات کمتری در منابع اهل حدیث موجود است که البته طبق فرموده حضرت علامه، این مسأله ناشی از اهتمام کمتر آنها به روایت حدیث پیامبر نبوده است، بلکه حاکی از عدم اعتنای آنها به اخبار واحد بوده است؛ چراکه در نگاه مسلمانان نخستین «حديث مصطلح، چيزي جز چند روايت ظنی و عاری از قرائن لازم براي فهم کامل و صحيح که نميتوانست در کنار کتاب خدا قرار گيرد و خلأ اهل بيت پيامبر را جبران کند، نبود و قابل پيشبيني بود که در صورت رواج، تنها زمينهي اختلاف امت در عقايد و اعمال اسلامي و جدايي آنان از کتاب خدا را فراهم سازد.» [۲]
لذا فرمایش علامه در این جا نسبی است؛ به این معنا که «در مقایسه با کسانی چون ابوهریره» روایات اندکی از بزرگان صحابه در منابع اهل حدیث موجود است. این نیز نکته واضحی است که بر عیبجویان عجول پوشیده مانده و یا مورد تغافل ایشان قرار گرفته است.