«اُدْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ ۖ وَجَادِلْهُمْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ» [۱]
متن شبهه:
منصور هاشمی خراسانی در ص۲۸ کتاب «بازگشت به اسلام» میگوید: «کساني که عقل را رقيب شرع مي پندارند، از اين واقعيت بزرگ غافل اند که عقل و شرع از يک منشأ نشأت گرفته اند و هر دو مخلوق خداي واحدند!… اعتقاد به تضادّ عقل و شرع، يک اعتقاد شرک آميز است که در برابر اعتقاد توحيدي پديد آمده است؛ چرا که وجود دوگانگي در عالم و ضدّيت تکوين با تشريع، تنها بر پايه ي الحاد پذيرفتني است!» دین و خرد با یکدیگر هماهنگ هستند، اما استدلال به اینکه «چون خالق دو چیز مختلف، واحد است؛ پس آن دو تضادّی ندارند» مضحک و بر خلاف بدیهیات است؛ چراکه عالم پر از اضداد است و خالق همه این اضداد، خدای واحد است. اتّفاقاً وجود دوگانگی در عالم برای خردمندان نشانهای برای خداشناسی است. همچنانکه در روایتی از امیر المؤمنین تضادّ میان اشیاء مانند روشنی و تاریکی، تری و خشکی، سردی و گرمی و… از آن جهت است که معلوم شود خداوند ضدّی ندارد.[۲]
ضمن آنکه به باور شیعه، «عقل و جهل» با وجود تضادّی که دارند، مخلوق خدای واحدند.
پاسخ به شبهه:
عجیب است که عدّهای تحت عنوان منتقد، تا این اندازه بیدقّت و سهلانگار هستند و نسنجیده و شتابزده سخن میگویند! موضوع بحث علامه در اینجا عدم امکان تناقض میان افعال تشریعی و تکوینی خداوند یعنی «دین» و «عقل» است؛ چراکه در جهانبینی توحیدی، افعال خداوند همگی از روی حکمت است و هیچ یک با دیگری منافات ندارد و آن را نقض نمیکند؛ در حالی که زنادقه معتقد به دوگانگی و تناقض در افعال خداوند هستند و از این طریق، حکیمانه بودن افعال او را زیر سؤال میبرند؛ همچنانکه اخباریان و سلفیان با اعتقاد به تناقض میان عقل و شرع، «نادانسته به زندقه روی آوردهاند و خالق عقل را از خالق شرع جدا پنداشتهاند.» لذا بر نقدکننده لازم است که ابتدا موضوع بحث و مراد علامه را تشخیص بدهد، سپس عنان قلم را رها کند و بر او بتازد!
نقدکننده اقرار میکند که عقل و شرع با یکدیگر همسو و هماهنگ هستند. پرسش ما این است که دلیل این هماهنگی میان عقل و شرع دقیقاً چیست در پاسخ به این سؤال یا مجبورید به اصل صُدفه استناد کنید و این هماهنگی را امری اتّفاقی بشمارید و یا آن را ناشی از هماهنگی میان افعال خداوند حکیم بشمارید که تکرار مبنای علامه است!
وانگهی اشکال مطرح شده، مغالطهای عجیب ناشی از کمسوادی یا بیدقّتی نقد کننده است؛ زیرا او در حالی بر عالمی بزرگ میتازد که معنای تضاد و تناقض را نمیفهمد و آن را با تغایر و تفاوت خلط میکند واضح است که بر خلاف تصوّر الحادی و عجیب او، میان مخلوقات خداوند تضاد و تناقض وجود ندارد، بلکه تغایر و تفاوت وجود دارد؛ زیرا همهی مخلوقات خداوند از قبیل شب و روز، نور و تاریکی، سردی و گرمی، در عین تغایر و تفاوت ظاهری، در اوج تناسب و هماهنگی قرار دارند و لازم و ملزوم هم هستند و یکدیگر را تکمیل و همپوشانی میکنند و یک مجموعهی واحد و منسجم را شکل میدهند، در حالی که همگی از یک قانون پیروی میکنند و به سوی یک هدف رهسپار هستند و مراد علامه از عدم تناقض و تضاد میان آنها همین است؛ همچنانکه مراد روایت رسیده درباره تضادّ میان اشیاء، چیزی جز تغایر و تفاوت میان آنها در عین هماهنگی نیست. عجیب است که نقدکننده جاهل یا متجاهل با سطحینگری و عیبجویی عامیانهی خود، این سخن حکیمانه علامه را «مضحک» و «برخلاف بدیهیّات» میخواند، در حالی که آن چیزی جز ترجمهی سخن خداوند نیست که میفرماید: «مَا تَرَىٰ فِي خَلْقِ الرَّحْمَٰنِ مِنْ تَفَاوُتٍ ۖ» [۳] ؛ «در خلقت خداوند رحمن هیچ اختلافی نمیبینی»! آیا از نظر این نقدکننده، سخن خداوند رحمن مضحک و بر خلاف بدیهیّات است؟! نعوذ بالله!! از این گذشته، قیاس عقل و شرع با خشکی و تری قیاسی جاهلانه و مع الفارق است؛ چراکه عقل و به تبع آن شرع، ابزار شناخت ما هستند و از همین رو نمیتوانند با هم تضادّ یا تفاوتی داشته باشند، اما شب و روز یا خشکی و تری یا نرمی و زبری اشیاء، ابزار شناخت ما نیستند و لذا وجود تفاوت و دگرگونی در آنها آسیبی به شناخت ما نمیرساند. لذا آنچه «مضحک» و مایه شرمندگی است، اظهار نظر جازم، علی رغم بیاطلاعی و ناتوانی از فهم درست محلّ نزاع است.
طبق رهنمود پایگاه علامه، «جهل» به معنای «فقدان علم» است و لذا جنبه عدمی و وجودی تبعی دارد و خلقت آن «خلقت ظلّیه» شمرده میشود. به عبارت دیگر، جهل وجود مستقلّی ندارد و از عقل انتزاع میشود، لذا در عرض عقل قرار نمیگیرد تا بتواند آن را نقض کند؛ همچنانکه سایه در عرض جسم قرار نمیگیرد. نسبت جهل به عقل مانند نسبت سایه به جسم است.