از وقتی که وارد دانشگاه شدم با خودم عهد بستم که راهم رو گم نکنم و سرنوشتم مثل تموم جوونایی که اوج دغدغه شون پوشیدن لباسای مارک و سوار شدن ماشینای خارجی گرون قیمت و رفتن به کافه ها و رستورانهای مختلفه نشه.
از همون ترمهای اول بود که احساس غریبی میکردم انگار بین آدمهای اشتباهی بودم. در به در دنبال یک هم صحبت میگشتم که حرف از عمق بزنه. دنبال یکی میگشتم که ته صحبتهاش بشه به این دل بست که آره میتونه یکم از اون عمق و معنایی که دنبالشم رو بهم بده، ولی هربار سرخوردهتر و نا امیدتر میشدم.
چرا نهایت خواستهی یکی باید یک خونه خوب توی بالاشهر و یک ماشین نرم باشه.
چرا نهایت خواستهی یکی باید مهمونیهای شلوغ آخر هفته و رستورانهای شیک باشه
چرا اوج دغدغه یکی باید مسافرتهای خارجی سه ماهه باشه
روز به روز احساس غریبی بیشتری میکردم انگار همه محدود به یکسری هدفهای ساختگی و پوچ بودند، محدود به چیزهایی که سرشون رو بیشتر گرم کنه، چیزهایی که زندگی بی معناشون رو بیشتر مشغول کنه تا شاید حواسشون از بیهودگی عمرشون پرت بشه و ذهنشون کمتر درگیر هدف اصلی حضورشون توی این دنیای وانفسا بشه.
آدمهای راحت طلب، آدمهای بی دغدغه و آدمهای منتهی به یک چشم انداز کوتاه چندساله، خالی از هرگونه شوق دست یافتن به یک زندگی واقعی.
دوست عزیزی که صدامو میشنوی، خسته نشدی از اینکه شبا اینقدر بی خوابی کشیدی؟ ازت میخوام برای خودت هم که شده به بخشهایی از نامه بیستم حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی گوش کنی .
«این قوم را ببین که چگونه در هم آویختهاند و برای دست یافتن به برتری پا بر سر هم میگذارند؛ با دروغها و نیرنگها، با غیبتها و تهمتها، با دشنامها و تحقیرها، با چاپلوسیها و دوروییها، با حسادتها و خیانتها، با خودخواهیها و تنگنظریها، با عیبجوییها و لجبازیها، با سخنچینیها و پردهدریها، با کینهتوزیها و بریدن پیوندها؛ مانند مگسهایی که برای نشستن بر مدفوعی با هم میستیزند! آیا میپندارند که فرصت دارند تا به هر آنچه میخواهند دست یابند؟! میگویند که امسال چنین خواهیم کرد و سال دیگر چنان، در حالی که نمیدانند فردا زنده خواهند بود یا مرده و تندرست خواهند بود یا بیمار و بینیاز خواهند بود یا تهیدست و آزاد خواهند بود یا گرفتار و در امان خواهند بود یا هراسان! چنین نیست، بلکه عمرهاشان کوتاهتر از آرزوهاشان است و مرگهاشان نزدیکتر از چیزی است که میجویند؛ هنگامی که حادثه آنان را غافلگیر میکند و جان را از پیکرشان بیرون میکشد، چونان که سیخ را از کباب؛ پس بر دستها برداشته میشوند و در گورها گذاشته میشوند و در تنگ تاریک تنها میمانند، در حالی که بسته شدن روزنها را میبینند و ریزش سنگریزهها را میشنوند و حرکت مورها را احساس میکنند و نمیدانند که آیا بر آنچه پشت سر نهادهاند اندوهگین باشند، از زنان درمانده و فرزندان خردسال و طلبکاران نابردبار و اموال پراکنده و املاک بیسامان و کارهای ناتمام، یا از آنچه پیش رو دارند نگران باشند، از جهان ناشناخته و موجودات بیگانه و حقوق دامنگیر و تکالیف ناکرده و حساب دشوار و عقاب جانکاه و دهشت روزی که آسمان در آن بر میآشوبد و زمین در آن زیر و رو میشود و خورشید در آن تاریک میگردد و ستارگان در آن فرو میریزند و کوهها در آن فرو میپاشند و دریاها در آن به جوش میآیند و اموال در آن رها میشوند و مردگان در آن بر میخیزند و زندگان در آن میگریزند و دلها در آن به حلقوم میرسند، نه بیرون میآیند تا یکسره کنند و نه به جای خود باز میگردند تا آسوده؛ روزی که جهان پس از پیدایش، مانند آن را ندیده؛ روزی مانند روز پیدایش، بلکه سهمگینتر از آن!
آگاه باشید که رستاخیز نزدیک شده و آژیر آن به صدا درآمده است! زود باشد که به بالا بنگرید و آسمان را نبینید و به پایین بنگرید و زمین را نشناسید.»
شاید دلیل تمان این بی خوابیهای شبونه، ساکت کردن ندای وجدان و انکار دلیل زندگیمونه!
سلام
امسال چنین خواهیم کرد و سال دیگر چنان، در حالی که نمیدانند فردا زنده خواهند بود یا مرده
من متوجه نمیشم یعنی نباید برای اینده و تحصیل و شغل و ازدواج و تربیت فرزند و در کل برای چند سال اینده برنامه ریزی کرد؟ و نباید برای کل زندگی چشم انداز داشت؟
باید چه کرد؟چگونه آخرت را هدف داشته باشیم ر حالی که در این دنیا و این روزگار زندگی می کنیم؟ لطفا توضیح کامل و ملموس بدهید. مرسی
علیکم السلام و رحمت الله.
منظور علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، عدم تدبیر یا نفی معاش یا قطع کامل توجّه به دنیا نیست، بلکه منظور ایشان عدم دلبستگی به دنیا و پرهیز از دنیازدگی و اولویت دادن به امور دنیاست. وانگهی گرایش به آخرت و توجّه به عاقبت اخروی، موجب اصلاح امور دنیا و اصلاح عقاید و اعمال انسان در زندگی موقّت دنیا میشود. همچنانکه ایشان در پایان این نامه، از سخنان خویش نتیجه گرفته و فرمودهاند: «…آن گاه از کاری که کردهاید آگاه خواهید شد و سزای آن را بتمامی خواهید دید؛ اگر به گماشتهی خداوند گرویدهاید و او را با دست و زبان یاری رساندهاید، امان خواهید یافت؛ چراکه بهترین کار را انجام دادهاید و اگر به گماشتهی دیگران گرویدهاید و او را با دست و زبان یاری رساندهاید، وای به حالتان خواهد بود؛ چراکه بدترین کار را انجام دادهاید؛ تا کسانی از شما که پشتیبان ستمگرانند بدانند که آنان روز سختی خواهند داشت».
منبع: https://www.alkhorasani.com/fa/moshahede-nameh/9297/