أعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله خواهران و برادران گرامی، همراهان ارجمند!
با پاسخ به یک شبهه ای دیگر در خدمت شما هستم ان شاء الله.
شبههای که مطرح میکنن میگن چرا جناب منصور هاشمی خراسانی میگوید من برای خلفای صدر اسلام، من برای ابوبکر و عمر استغفار میکنم و توصیه میکنند که ما هم این کار رو بکنیم. استغفار بکنیم و به علاوه ادعا میکنند که هیچ یک از اهل بیت نبوده مگر اینکه برای اون دو استغفار میکرده و از ما میخوان که این رو ثابت کنیم از کجا دانسته شد که همه اهل بیت استغفار میکردند و از ما میخوان که یه حدیث یه خبر واحد یک روایت بهشون بگیم که این از کجا آمد؟ از کجا دانسته میشه که اهل بیت برای اینها استغفار میکردن؟
نکته اول در پاسخ که باید عنایت بفرمایید این هست ما یک قاعدهی قرآنی و یک اصل بسیار اساسی و یک اصل اخلاقی بسیار مهم در اسلام داریم و اون هم ضرورت حسن ظن هست؛ یعنی خوشگمانی و پرهیز از سوءظن هست، پرهیز از بدگمانی است و به اصطلاح میگن «حمل عمل مسلمان بر وجه أحسن»؛ یعنی وقتی انسان یک چیزی رو میبینه یا میشنوه از یک مسلمان، اون رو بر بهترین حالتش حمل بکنه؛ بهترین تصوّر رو راجع بهش بکنه، بهترین گمان رو راجع بهش بکنه. این مسأله خصوصاً در مورد مسلمانان نخستین، کسانی که به هر حال سابقهی خوبی در اسلام داشتند، فعالیتهای خوبی کردند، خدماتی داشتند این خب بیشتر خودش رو نشون میده؛ مثلاً کسانی که از انصار بودند یا از مهاجرین بودند و به هر حال هر کدام به نوبه خود کم یا زیاد خدماتی داشتند. خداوند متعال این اصل رو در قرآن کریم روش تأکید کرده؛ مثلاً میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ ۖ»؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از بسیاری این گمانها اجتناب کنید؛ پرهیز کنید. چراکه بعضی از این گمانها گناهه»(سورهی مبارکهی حجرات/ آیه ۱۲) یا در سورهی مبارکهی نور اشاره میفرماید در ماجرای إفک به مناسبت اون میفرماید: «لَوْلَا إِذْ سَمِعْتُمُوهُ ظَنَّ الْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بِأَنْفُسِهِمْ خَيْرًا وَقَالُوا هَٰذَا إِفْكٌ مُبِينٌ»؛ «چرا وقتی شنیدند یک بهتانی رو یک مسألهای رو، مؤمنین و مؤمنات یک ظنّ نیکویی نبردن، چرا خوشگمان نشدن؟ چرا نگفتن این یک بهتانه؟ یک دروغه؟ چرا گمان بد بردن؟!». خداوند این جا ملامت میکنه. بنا بر این انحرافی که ببینید در صدر اسلام اتفاق افتاد تردیدی نیست که انحراف بود. انحراف مسیر خلافت، انحراف بود و به خاطر همین هم حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، ایشان سخن از استغفار مطرح میکنن، به میان میارن؛ یعنی طلب مغفرت به خاطر انحرافی که اتفاق افتاد. اما حسن ظنّ به مسلمانان نخستین، حسن ظنّ به اونهایی که به هر حال خلافت رو به دست گرفتند این رو اقتضا میکنه که ما بگیم این انحراف ناشی از نسیان بوده، ناشی از غفلت بوده، ناشی از جهل بوده، یک خطایی بوده، حالا به خاطر غلبهی شرایط به خاطر هر چیزی دیگری؛ نه از روی نفاق نه از روی دشمنی و به قصد عداوت با اسلام. این مقتضای این اصل قرآنی و اصل اخلاقی است که در اسلام تبیین شده و تأسیس شده. این نکته اول.
نکتهی دوم این که استغفار برای مسلمانان نخستین، استغفار برای صحابه برای کسانی که در صدر اسلام بودند و کینه نداشتن از اونها، این حرف حضرت علامه نیست، حرف من نیست، حرف کسانی که دارن امروز حمایت میکنن از حضرت علامه و نهضت بازگشت به اسلام نیست، بلکه دستور صریح قرآن کریمه. این از متن قرآن دانسته میشه. اون جایی که میفرماید: «وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ»؛ «کسانی که بعد از اون مسلمانان آمدند (مسلمانان بعدی یعنی)» «يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِينَ سَبَقُونَا بِالْإِيمَانِ»؛ «میگویند: خدایا! ما را ببخش و برادران ما را، اون کسانی که سبقت گرفتند از ما در ایمان» «وَلَا تَجْعَلْ فِي قُلُوبِنَا غِلًّا لِلَّذِينَ آمَنُوا»؛ «از این واضح تر و صریح تر؟! خدایا در دلهای ما کینهی اون کسانی که قبل از ما ایمان آوردند رو قرار نده» رَبَّنَا إِنَّكَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ» (سورهی مبارکهی حشر/ آیه۱۰).
پس دلیل حضرت علامه دربارهی استغفار برای صحابه و خلفای صدر اسلام اصلاً روایات نیست، روایات واحد نیست که حالا کسی بگه آقا روایت بیار! کتاب خداونده؛ دلیل اصلی متن و نصّ کتاب خداوند هست. بله! حالا روایاتی هم هست که این رو به عنوان شاهدی برای تقویت این دلیل میشه به حساب آورد، میشه به شمار آورد و اینها رو هم ما ذکر میکنیم و این روایات هم همین رو اشاره میکنه ضرورت استغفار یا توصیه به استغفار توسط پیشوایان اسلامی و اینها هم کاملاً مطابق با قرآن هست این روایاتی که عرض کردم و اشاره کردم و هماهنگ هست با همین دستور خداوند به استغفار برای مسلمانان نخستین و از همین حیث این روایات، روایاتی با پشتوانهی قرآنی شمرده میشه و تبعاً مفید یقین هم هست.
خب بریم سراغ این روایات ببینیم این روایاتی که من ازش حرف میزنم چی هست مضمونش چیه و چه گفته؟
خب روایاتی در این زمینه از اهل بیت هست که گفتیم مؤیّد قرآن کریم هم هست و از این جهت به هر حال قابل التزامه.
روایت اول اینه که اهل عراق آمدند محضر مبارک امام سجاد علیه السلام و شروع کردن از ابوبکر و عمر بد گفتن و صحبت کردن. شروع میکردن بدگویی کردن حالا اینکه دقیقاً چه میگفتند در روایت نیامده. بعد از اینها شروع کردن گیر دادن -به اصطلاح- صحبت کردن راجع به عثمان. امام آیات مربوط به مهاجرین رو تلاوت فرمود، فرمود شما از این گروه هستید؟ یعنی از مهاجرین هستید؟ اونا گفتند نه. امام باز آیات مربوط به انصار رو تلاوت فرمود، فرمود از این گروه هستید؟ اونام هم گفتن نه. بعد امام فرمود من گواهی میدم، من شهادت میدم که شما از گروه سوم هم نیستید و بعد همین آیه ۱۰ سورهی حشر رو تلاوت فرمود: «وَالَّذِينَ جَاءُوا مِنْ بَعْدِهِمْ يَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا…» الی آخر؛ یعنی فرمود شما از اینها هم نیستید؛ نه تنها از مهاجرین و انصار نیستید و اون خدمات و به هر حال فضائل اونها رو ندارید، بلکه از این گروه سوم هم نیستید به این امر قرآن هم عمل نمیکنید. به حسن ظن به همون کسانی که دارید بدگویی میکنید ازشون عمل نمیکنید و کینهی اونها رو در دل گرفتید؛ بر خلاف اون چیزی که قرآن از شما خواسته. سپس امام مثل این که خشمگین یا ناراحت شده باشه میفرمایند: «قُومُوا عَنِّي لا قَرَّبَ اللّهُ دُورَکُمْ»؛ «دور شید! برخیزید! برید پی کارتون! خداوند خانههای شما رو به ما نزیک نکنه! خدا ما رو از شما و شما رو از ما دور بکنه!» خب این روایت هم در منابع مختلف تاریخی در منابع معتبر و قدیمی و بیطرف تاریخی آمده مثل «تاریخ مدینة دمشق» از ابن عساکر، جلد ۴۱، صفحه ۳۸۹ و ۳۹۰، «تهذیب الکمال» مزّی جلد ۲۰، صفحه ۳۹۴، کتابها متعدّد هست. طولانی میشه و مطوّل میشه من دیگه ادامه اش رو نمیخوانم. «إمتاع الأسماع» مقریزی و سایر کتابها.
روایت دوم مربوط به واقعهی جنگ صفین میشه و یک بگومگو و صحبتی که اتّفاق افتاده بوده. محمد بن حنفیه فرزند امیر مؤمنان میخواد بره به جنگ عبیدالله به عمر اینها رو در رو بشن و در واقع بجنگن با هم که امیر مؤمنان مانع میشه اجازه نمیده و یک گفتگویی میان حضرت علی علیه السلام و محمد بن حنفیه در میگیره تا این که -حالا کار نداریم جزئیاتش رو- محمد در یک جایی راجع به عبیدالله بن عمر میگه، میگه اگر پدر این عبیدالله یعنی عمر تو رو به مبارزه طلب میکرد اصلاً او رو در حدّی نمیدیدم که شما به مصافش بری. اصلاً در شأن شما نبود که به مصاف عمر بری. امام در اینجا امیر مؤمنان چی میفرماید؟ میفرماید «يا بُنَيَّ! لا تَذْكُرْ أَباهُ وَ لا تَقُلْ فِيهِ إِلّا خَيْراً، يَرْحَمُ اللّهُ أَباهُ!»؛ «فرزندم! راجع به پدرش حرف نزن. راجع پدرش جز خیر جز خوبی نگو. خدا پدرش رو رحمت بکنه». ببینید رویکرد امیر مؤمنان در مقابل این صحبت محمد بن حنفیه خیلی درسآموزه، خیلی آموزنده است و برای آقایانی که امروز سینه چاک میدن و خود رو مطیع اهل بیت میدانن، خود رو مطیع علی بن ابی طالب علیه اسلام و سایر اهل بیت میدانن این خیلی گویا هست و امیدوار هستیم که این رو بشنون. این هم در منابع تاریخی، منابع متعدد آمده. «وقعة الصفين» از ابن مُزاحم، «الفتوح» ابن اعثم (حالا جزئیاتشو و آدرساشو دیگه من نمیخوانم دوستان میتونن مراجعه بکنن) «تاریخ طبری» و «الکامل فی التاریخ»، «شرح نهج البلاغه» از ابن ابی الحدید اینها منابعی است که آمده جداگانه هم میشود آدرسهاش رو و اگر خواستید من خدمت دوستان میدم.
روایت سوم هم در مورد حالا عایشه هست که البته خارج از بحث ما هم نیست بحث ما هم درباره او صدق میکنه. حالا کسی چون ممکنه بگه که عایشه با خلیفهی زمان خودش در جنگ جمل جنگید. بله! متأسفانه این خبط بزرگ و خطای عظیم و انحرافی بود که عایشه همسر پیامبر اکرم مرتکب شد. در این تردیدی نیست. منتها طبق این اخباری که من میخوام بهش اشاره بکنم عایشه توبه کرد و در اون اواخر، صحبتهایی زیادی از او نقل شده که بعضیها حاکی از توبهی اوست در بعضی روایات هم تصریح شده که این اصلاً توبهی او بوده. از باب توبه بوده و شایسته است طبق همون اصل حسن ظنی که من خدمت شما عرض کردم مسلمانان امید داشته باشند و رجاء داشته باشند به صحت همین اخبار که به هر حال تصریح کردن یا اشاره کردن که که عایشه توبه کرد. به عنوان نمونه دربارهی عایشه از امام باقر علیه السلام سؤال کردند و اون حضرت فرمود «إسْتَغْفِرِ اللّهَ لَها»؛ یعنی «از خدا برای او طلب مغفرت کن؛ استغفار کن.» و امام ادامه میدند میفرمایند: آیا سخن او به تو نرسیده که میگفت: ای کاش من سنگ بودم ای کاش من درخت بودم ای کاش من کلوخ بودم. اینها تعابیری است که از عایشه نقل شده و بعد از امام سؤال میکنند که این از چه باب بود؟ امام میفرمایند: این توبهای بود که او کرده بود. یکی از مهمترین منابعی که این رو نقل کرده «الطبقات» ابن سعد هست؛ الطبقات الکبری، جلد ۸، صفحه ۷۴، «شرح الاخبار» ابن حیّون که با چند طریق این رو روایت کرده (علی رغم دوستان کمسواد و بیاطّلاعی که ما رو به بیسوادی متّهم میکردند و میگفتند حالا این چیزی که در شرح الاخبار آمده راوی فقط سنّی است حالا کار نداریم) و در «مسند ابن راهویه» و «الجامع لأحكام القرآن« قرطبی، جلد ۳، صفحه ۸۱. منابع مختلف آمده به هر حال و گفتیم فارغ از شیعه و سنی بودن این منابع، اینها روایاتی است که پشتوانهی قرآنی داره. قبل از روایات، قرآن به این اشاره کرده. اینا همه مؤیداته و بر یقین ما اضافه میکنه.
حضرت علامه هم دقیقاً مطابق با همین روایات و مطابق با اون حسن ظن دربارهی عایشه نهایتاً این رو میفرمایند: «امّا عائشةُ فقد تابت ان شاء الله» «ان شاء الله عایشه توبه کرده» این دقیقاً یک رویکرد قرآنی و صحیح است که ما از ایشان میبینیم.
خب پس دلیل ما برای استغفار برای صحابه شد قرآن؛ دلیل ما قرآن شد! مؤیّدش هم روایاتی از اهل بیت هست که به هر حال در منابع آمده.
حالا کسی ممکنه بگه سؤال آخر ما رو، شبههی آخر ما رو جواب ندادید! شما از کجا گفتید همهی اهل بیت استغفار میکردند؟ حالا اینکه تعدادی از اهل بیت بود این روایات!
خب این هم حرف عجیبی است، شبههی -همچین- سؤال برانگیزی است! یعنی کسی که این شبهه را مطرح میکند یک مقدار معرفت ناقصی متأسفانه داره به اهل بیت و جایگاه اهل بیت یا هم توجّه نداره به هر حال؛ چون ما گفتیم، این دستور قرآنه و ما معتقد هستیم که اهل بیت طاهرین همشون نه فقط یکی دو تا یه سه چهارتاشون، از دستور قرآن تخطّی نمیکنند [این] اوّلاً. ثانیاً وقتی ما چنین رفتاری را در یکی دو تا سه تا از اهل بیت دیدیم، یقین حاصل میکنیم که سایرین هم این رفتار رو انجام میدن و تناقضی در عملکرد اهل بیت طاهرین نیست؛ خصوصاً وقتی که این یک امر قرآنی و چیزی باشه که شریعت به او دستور داده و قرآنی کریم به اون ارشاد کرده.
و نکتهی بسیار مهمّ دیگر که در آخر عرایضم عرض میکنم و باید خیلی بهش توجّه بکنید اینه که دستور قرآن به حسن ظن به طلب مغفرت برای مسلمانان نخستین برای چیه؟! بخش اعظم این دستور خداوند یک حکمتی داره و اون هم حفظ وحدت مسلمینه، حفظ اون همگرایی و ثبات و همافزایی مسلمین هست و به انحاء مختلف در جاهای مختلف خداوند همواره مسلمین رو به پرهیز از این اختلافات، پرهیز از تفرقه امر کرده. یعنی خداوند نمیدونسته که مسلمانان نخستین یک انحرافاتی رو مرتکب میشن؟! خداوند نمیدونسته که این مسلمانان مسیر خلافت رو متأسفانه منحرف میکنند؛ دچار یک خبطی میشوند؛ پاشون رو در این مسأله کج میگذارند؟! پس این یک تناقضی میشه دیگه در قرآن به زعم اینها که یک انحرافی بوده خداوند گفته مثلاً برای اینها طلب مغرفت بکنید و حسن ظن داشته باشید و اتّحاد داشته باشید. در حالی که دقیقاً اینها هماهنگ با همه و خداوند متعال خواسته است که علی رغم این انحرافی که اتّفاق افتاده، رویکرد صحیح مسلمین این باشه که حقّ مطلب رو ادا بکنند، حقایق تاریخی رو بگویند اما اون اتّحادشون رو حفظ بکنند؛ دقیقاً همین رویکردی که حضرت علامه دارند. ایشان حقایق صدر اسلام رو، مسائلی که دربارهی اهل بیت باید گفته بشه، جایگاه اهل بیت، همگی رو فرمودند. اما این رو مستلزم آن نمیدانند که امروز مسلمین بیان به صحابهی پیامبر به همسران پیامبر توهین بکنند، لعن بکنند، سب بکنند اونها رو… همچنانکه در گفتاری از خود حضرت علامه آمده که یکی از یارانشون که خیلی هم ناراحت بوده و گریان بوده، شروع میکنه میگه میگه که: «فعلَ اللهُ برجلینِِ أقامک هذا المقام» «خدا بگم اون دو تا مردی رو که شما رو به این جا رسوندند و کار رو به اینجا رسوندند چه بکنه!» این طوری یک صحبتی کرده و منظورشم مشخّصه از اون دو مرد چه کسانی است. حضرت علامه خیلی با مهربانی با مهرورزی با یک رویکرد پدرانهای میفرمایند: «یا بُنیَّ! لا تقل هذا»؛ «این رو نگو» «فإنّهما ما علما أنّ الأمرَ یبلُغُ هذا» اون دو تا نمیدونستند که کار به اینجا میرسه؛ اونها نمیدونستند که کار این قدر خراب میشه، این قدر ملتهب میشه و به اینجا میرسه. «ولکن قل غفرَ اللهُ لهما»؛ «بگو خدا اونها رو مغفرت بکنه، براشون استغفار بکن» بعد در آخر میفرمایند: «فإنّه خیرٌ لک و لی و لجمیع المسلمین»؛ این رویکرد، این حرف، این روحیهی تو هم برای خودت بهتره، هم برای من و هم برای جمیع مسلمین. این نشان میده این یک مصلحتی داره و این یک حکمتی داره و خداوند متعال هم به همین خاطر امر به اتّحاد کرده، امر به چنگ زدن به حبل واحد کرده و از تفرقهی مسلمین بر حذر داشته. امیدواریم که خداوند به همهی مسلمین توفیق بصیرت و اطاعت از شریعت رو بده و توفیق بده که مثل بعضی از آقایون که ادّعای تشیّع دارند ما اجتهاد در برابر نص نکنیم و سرکشی از امر صریح قرآن با اون توجیهات مذهبی و جاهلانهی خودمون نکنیم. ان شاء الله همگی موفق باشید.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته