متن شبهه:
عقیده منصور هاشمی خراسانی درباره ائمه اهل بیت چیست؟ با وجود آنکه نام تمام امامان اهل بیت به صورت متواتر نقل شده است، چرا جناب منصور نام همه اهل بیت را در کتابش نیاورده است؟
پاسخ به شبهه:
اعوذ بالله من الشیطان الرجیم
بسم الله الرحمن الرحیم
سلام علیکم و رحمت الله دوستان و مخاطبان عزیز، خواهران و برادران گرامی.
خب، سؤال و شبههای که مطرح میکنند این هست که میگن نظر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی راجع به ائمهی اهل بیت چه هست؟ راجع به امامان دوازدهگانه اثنی عشر چه هست و چرا جناب منصور نام همهی امامان اهل بیت رو در کتابش نیاورده و با وجود اینکه -طبق ادعای طرحکنندهی شبهه- پیامبر و اهل بیتش نام همهی ۱۲ امام رو به صورت متواتر ذکر کردن، چرا جناب منصور نام همهی اهل بیت رو نیاورده؟ نام بعضی رو آورده.
خب در پاسخ به این شبهه، خیلی کوتاه و خلاصه و نکتهوار اگر بخوایم اشاره بکنیم باید ابتدا بگیم که حضرت علامه در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، صفحهی ۲۲۲ تبیین کردند و تصریح فرمودند و اثبات کردند که پیامبر اکرم ۱۲ خلیفه داره و دوازدهگانه بودن خلفای اون حضرت رو متواتر میدانن و این رو ثابت کردن. این رو در صفحهی ۲۲۲ میتونید ملاحظه بفرمایید و همینطور بعد از این در صفحهی ۲۲۳ تصریح میفرمایند که ۱۲ نفر از اهل بیت پیامبر خلفاءِ او از جانب خداوند هستند، زیرا این حاصل جمع این خبر متواتر، یعنی دوازدهگانه بودن خلفا، با خبر متواتر ثقلین و کتاب خداوند است. پس به نظر ایشون، پیامبر اکرم ۱۲ نفر خلیفه از میان اهل بیتش دارد.
نکتهی دوم اینکه در صفحه ۱۲۲ از کتاب شریف بازگشت به اسلام، حضرت علامه طهارت اهل بیت، طهارت همین خلفا، و ضرورت مودّت اونها رو هم ثابت کرده. بنابراین تا اینجا شد خلافت، طهارت و ضرورت مودت اهل بیت رو ایشون اثبات کردن و این عقیدهی ایشان در کتاب است.
اما نکتهی مهمی که در ادامه باید عرض بکنم و نکتهی سوم هست، کسانی که گفتمان ایشون رو مطالعه میکنن یا میخوان اشکالی یا نقدی مطرح بکنن، یک مسئلهی مهم رو باید توجه داشته باشن اگر خیر خواه هستن و اون هم این هست که گفتمان حضرت علامه یک گفتمان مذهبی نیست، یک گفتمان شیعی نیست که قابل قبول فقط برای شیعه باشه، یعنی به مستندات شیعه مثلاً استناد شده باشه، یا یک گفتمان سنی باشه؛ یک گفتمان مشترک هست، گفتمانی قابل فهم و قابل قبول برای همهی مسلمین و مبتنی بر مشترکات مسلمین هست. به خاطر همین این موضوع رو شما ملاحظه میفرمایید در کتاب شریف «بازگشت به اسلام»، ائمهی اهل بیت از امام اول تا امام هشتم یعنی امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام، تبیین کردند و نامشون رو آوردند و مبتنی بر اون قواعد عقلی و قرآنی، یک به یک اینها رو اثبات کردند که اینها بزرگ اهل بیت در زمانهی خودشون و امام اهل بیت هستن. اما از اون به بعد شما باید توجه بکنید که ائمهی آخری، ائمهی پایانی یا ائمهی به اصطلاح ابن الرضا، اینها در خوف بودن، در تقیه بودن و چند نفر از اینها اساساً تحتالحفظ بودن در یک پایگاه نظامی یا در عسگر بودن و در میان مردم نبودند؛ به خاطر همین، عموم مسلمین و در واقع مسلمانان اهل سنت و جماعت، اونها رو چندان نمیشناسن، اصلاً آگاه نیستن و آشنا نیستن باهاشون، و دربارهی شیعه هم که خب برای شیعیان روشنه، ما قبلاً در جای دیگری هم گفتیم که بعد از امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام، انشعاب مهمی در میان شیعه اتفاق نیفتاد و در حقیقت، آن کسی از میان شیعه که امام رضا علیه السلام رو میشناسه و قبول داره، بقیهی اهل بیت رو هم، مسیر امامت رو هم تا امام مهدی علیه السلام به خوبی میشناسه و آسیبی به این مسئله وارد نمیشه.
نکتهی بعدی این هست که حضرت علامه در کتاب خودشون بدون اینکه از یک روش ظنی استفاده بکنن و از اخبار آحادی که مثلاً در منابع اهل تشیع آمده باشه استفاده بکنن، از قواعد عقلی و یقینی استفاده میکنن، از قاعدهی «وأولو الأرحام بعضهم أولى ببعض في كتاب الله» (أنفال/۷۵)؛ یعنی خویشاوندان بعضیشون نسبت به بعضی دیگه شایستهتر هستن در کتاب خدا. با استفاده از این قاعدهی قرآنی که قابل قبول برای همهی مسلمین و همهی مذاهب هست، جایگاه اهل بیت رو و نحوهی شناسایی اونها رو تبیین میکنن و خب گفتیم، برای شیعه هم که تک تک این موارد روشن هست و البته ایشون تا حد زیادی هم حتی ذکر کردن و نام آوردن و «آن کس است اهل بشارت که اشارت داند»
نکته بعدی در مورد روایات اهل تشیع هست که خیلی مسئلهی مهمیست. ببینید برخلاف اون چیزی که توهم میشه و تصور میشه، در مورد مثلاً نصوصی که در مورد اهل بیت آمده، انتصاب اهل بیت، خیلی از اینها اجمالیست، خیلی از اینها اگر هم تواتر داشته باشه اصلا بیانش یک بیان اجمالیست. یعنی اهل بیت در خیلی از موارد اگر میخواستن امام بعدی رو انتخاب بکنن، با یک تلویحی، با یک اشارهای میگفتن و در کثیری از موارد، ما اگر این روش حضرت علامه رو و روش اثبات ایشون رو که یک روش عقلی و یقینی و قرآنی هست نداشته باشیم، در کثیری از مواقع، پای ما لنگ هست و نمیتونیم واقعاً اثبات بکنیم جایگاه بسیاری از اهل بیت رو.
نکتهی دوم هم یک ادعای غیر علمی و عجیبیست که بعضیها میکنن و میگن نام تک تک اهل بیت، حتی اون ائمهی آخری، به صورت متواتر ذکر شده! خب بر چه اساس این رو میگید؟! ما دو روایت داریم؛ یک روایت جابر هست، یک حدیث خضر هست که از ائمهی اتفاقاً پایانی هم نقل شده. روایت جابر، یک طریق ضعیف داره که در اون نام همهی اهل بیت آمده؛ روایت جابر طرق مختلف داره. یک طریقش هست که ضعیفه به لحاظ رجالی و در این روایت نام همهی اهل بیت آمده، خب اینکه ضعیفه؛ میذاریم کنار؛ و در طرق دیگر حدیث جابر به صورت اجمالی آمده؛ یعنی مثلاً آمده که، بله ائمهی اهل بیت ۱۲ نفر هستن، ۳ نفرشون محمدن، ۴ نفرشون علی هستن، آخرینشون هم قائم هست. مکرراً ما در روایات داریم که مثلاً «تسعة من ولد الحسین»؛ آمده علی، حسن و حسین علیهم السلام و ۹ نفر از فرزندان حسین، یا «آخرهم قائمهم» مثلاً، «تاسعهم قائمهم». خب این روش اهل بیت در بیان نام تک تک اهل بیت بود؛ یعنی ما این رو میتونیم بگیم. اگر ادّعای تواتر بشه هم در مورد این طریق از حدیث جابر هست که دقیقاً ما میبینیم بیان حضرت علامه هم مطابق با همین بیان هست؛ یعنی بعضیها رو دیگه اجمالی فرمودن. البته حضرت علامه حتی بیشتر هم فرمودن و بعد از امام حسین بن علی علیه السلام بقیهی اهل بیت رو هم نام بردن تا امام رضا. و یک حدیث دیگر هم هست که حدیث خضره که از فرزند امام علی بن موسی الرضا، امام جواد علیه السلام نقل شده و خب، این روایت اگرچه اسنادش صحیح هست، اما محتواش یک سری ایراداتی داره در مورد بحث روح و در مورد شباهت فرزندی که متولد میشه با عموهاش و نمیدونم با داییهاش، یک سری ادعاهایی شده که اساساً غیر علمی و غیر درست هست و علم امروز اساساً اونها رو رد میکنه و محتوای اون حدیث ایراد داره. بنابراین دو حدیثه، حالا بر فرض درست هم که باشه اساساً متواتر نیست؛ یعنی یه سری اخبار آحاد هست و نکتهی خیلی مهم همینه که روش بیان حضرت علامه اتفاقاً مطابق هست با روش اهل بیت. اهل بیت هم وقتی یاد میکردن از ۱۲ امام، بیشتر تأکیدشون روی ائمهی ابتدایی بود، میفرمودن علی، حسن، حسین علیهم السلام و مثلاً ۹ نفر از فرزندانشون یا مثلاً ۳ تا محمد و ۴ تا علی؛ همینجوری اجمالی نقل میکردن. این خیلی نکتهی جالبیست.
و نکتهی آخر هم که عرض بکنم و صحبتم رو تمام بکنم اینه که حضرت علامه تأکید اصلی و اهتمام اصلیشون و پافشاری اصلیشون بر آن امامیست که امروز همهی مسلمین برش اتّحاد نظر دارن و اشتراک نظر دارن و متّفق هستن، یک باور مشترک هست که همگی امروز باید روی اون تأکید کنیم و اون هم موضوع امام مهدی علیه السلام هست؛ آخرین خلیفهی رسول الله که همهی مسلمین او رو قبول دارن و امروز حضرت علامه تلاش دارن که یک گفتمان مشترکی و یک اتحادی میان شیعه و سنی دربارهی مسئلهی مهدی ایجاد بکنن؛ فارغ از همهی اون اختلافاتی که راجع به خلفای قبلی بوده و این نکتهی بسیار مهمیست که نباید از اون غافل شد.
بنابراین ان شاءالله نکاتی که عرض کردم رو مد نظر داشته باشید. اول گفتیم شؤون اهل بیت رو حضرت علامه اون خلافتشون رو، طهارتشون رو و ضرورت مودّتشون رو اثبات فرمودن و گفتیم که گفتمان ایشون یک گفتمان مشترک و فرا مذهبی هست و قابل فهم برای همهی مسلمین و نکتهی بعدی اینکه مبتنی بر قواعد عقلی و یقینی و قرآنی جایگاه اهل بیت رو آمدن اثبات فرمودن، نه صرفاً بر اساس حالا ۴ تا روایت ظنی و واحد در منابع شیعه و در مورد ائمهی آخر هم گفتیم که چه معذوریتی وجود داره به دلیل محدودیتهای امنیتی که اونها داشتن، امت متأسفانه اونها رو کمتر میشناسه و در مورد روایات هم که اشاره کردیم که دو روایت هست و اساساً به حد تواتر نمیرسه و یک روایتش هم که اساساً ضعیف هست و نکتهی آخر هم اینکه کلام و روش حضرت علامه مطابق شد، مطابق هست با روش خود اهل بیت و سیره و منش خود اهل بیت از یاد کردنشون در مورد ائمهی دوازدهگانه.
ان شاءالله که همگی موفق باشید.
التماس دعا، خدانگهدار.